سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود -روز سعدی ۱۳۹۰

امروز اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است. به همین مناسبت غزلی از او را برایتان می آورم برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را هر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌رود توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را می…

بهار دلکش – بهار ۹۰

شعر بهار دلکش به مناسبت بهار ۹۰ شاعر:‌بهار آهنگساز: درویش‌خان سال آفرینش : 1294 دستگاه ابوعطا خوانندگان: شجریان،بهبودف،علیرضا قربانی   بــــــهار دلـــکش رســـــید و دل به جــا نباشداز آن کــــه دلــــبر دمـــــی به فکـــــر ما نباشد در این بـــهار ای صــــنم بیـــا و آشــــتی کــنکه جنــــگ و کــــین با مــــن حزین روا نـباشد صبحدم بلبل،…

روز زن مبارک ۱۳۸۹

امروز هشت مارس روز جهانی زن است. همیشه یکی از عادات نوشتنم در این بلاگ تبریک روزهای خاص و مناسبت‌ها است. امسال نیز دوست داشتم هشت مارس را به همه زنان پهنه گیتی به خصوص زنان بلوچ و به خصوص تر همسر مهربانم تبریک بگویم. به جرات می توانم بگویم زنان بلوچ از مظلوم‌ترین زنان…

محمد نوری درگذشت

بار دیگر هنرمندی دیگر از میان ما رفت. شعر زیر به یاد اوست که با صدای جاودانه اش شاهکاری ماندگار خلق کرد. جا دارد اینجا نیز یادی از نادر ابراهیمی هم داشته باشم ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس ، چه سفرها کرده ایم . چه سفرها کرده ایم . ما برای بوسیدن خاک سر…

بی بی هاجر

بی بی هاجر دوشنبه روچ   سوم خرداد هم دپ گون ۲۴ می ای دنیا رپتگین ءَ یل دات. بی بی وتی پر برکتین عمر ءَ بازگین بیمار ءَ علاج کت. آی دار و درچکی دوایان شر پجاه ارت و پی شری مهلوک ءَ ره شون کت. امیت انت که الله رحمت بکنت.

روز معلم ۸۹

امروز روز معلم است. چون سال هاست که این شغل را انتخاب کرده ام یا شاید آن من را ،دوازدهمین روز دومین ماه سال برای ما روز خاصی است.ابتدا به عنوان یک دانش آموز سابق بر خود واجب می دانم از همه معلمان خودم که نام بسیاری از آنها را حتی به خاطر ندارم صمیمانه…

روز کارگر ۸۹

روز کارگر به همه کارگران و زحتمکشان مبارک باد. امیدوارم امروز که روز شما عزیزان است توجه بیشتری به مسایل و مشکلات شما جلب شود. امیدوارم همه کارگران به خصوص کارگران بلوچستان به توانند به زندگی که لیاقت آن را دارند دست پیدا کنند

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش

شعری از سعدی به مناسبت روز سعدی ۸۹ وقتی دل سودایی می​رفت به بستان​ها گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل ای مهر تو در دل​ها وی مهر تو بر لب​ها تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم تا خار غم عشقت آویخته در دامن آن را که چنین دردی از پای دراندازد گر…