فرهنگ

واژه فرهنگ در زندگی روزمره ما بارها تکرار می شود. این واژه دارای معانی و مفاهیم زیادی است. هر کس به فراخور آشنایی خود با مسایل اجتماعی معانی گوناگونی از آن ارائه می دهد. فرهنگ از لحاظ واژگانی از دو جزء “فر” و “هنگ” تشکیل یافته است.” فر” به معنی جلو و بالا،” هنگ” به معنی کشیدن ، سنگینی و وزن می باشد. توجه به این اصل ضروری است که در مسایل انسان شناسی و اجتماعی مفهومی که توسط عامه مردم پذیرفته شده است قابل قبول است نه معنای واژگانی و لغوی آن. فرهنگ در طی دوره های مختلف به معانی گوناگونی به کار رفته است که نمونه های آن در ادبیات فارسی موجود است. در پایین به طور خلاصه مفاهیم فرهنگ که در ادبیات به کار رفته است را بیان می کنیم. 1.به معنی خرد و دانش و علم: ” به خواستاری فرهنگ کوشا باشید، چه فرهنگ تخم دانش است و بر آن خرد است.”1 2.به معنی فنون و ورزش ها: ” به یاری یزدان به چوگان و اسوباری و چترنگ و نواردشیر و دیگر فرهنگ از ایشان همگی چیرورد بود.”2 3.فردوسی آن را معادل دانش و هنر می داند. ” ز دانا بپرسید دادگر که فرهنگ بهتر بود یا گهر” 4.در قابوسنامه به معنی آموختن و به کاربستن آمده است. 5.در برهان قاطع به معنی ادب و بزرگی و سنجیدگی آمده است. 6.در دوره معاصر با آموزش و پرورش معادل بوده است. 7.در زبان روشن فکری با فرهنگ مترادف با ادب است. 8. اخیر به معنی بینش و اصول و فروع دین و مسایل فکری و نظری در معتقدات اسلامی است و معادل اصطلاح معارف اسلامی است. این معانی در واقع تلقی هر گروه خاص و هر دوره خاص از واژه فرهنگ را نشان می دهد. آنچه در علوم انسانی دارای اهمیت است تعریف جامع از این مفهوم است. در تعریف فرهنگ متفکران علوم اجتماعی به توجه به بینش خود هر یک تعریفی از فرهنگ ارائه کرده اند و هر یک از منظری خاص به مقوله فرهنگ نگریسته اند که در ادامه به برخی از این تعاریف اشاره می شود. تایلر: فرهنگ شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین و سنن و تمام عادات و رفتارها و ضوابطی است که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعه فراگرفته است و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی دارد. گی روشه: فرهنگ مجموعه ی به هم پیوسته ای است که از اندیشه ها و احساسات و اعمال کم و بیش صریح که به وسیله اکثریت افراد یک گروه پذیرفته شده است و برای اینکه افراد گروهی معین و مشخصی را تشکیل دهند لازم است آن مجموعه ی به هم پیوسته به نحوی- در عین حال عینی و سمبلیک- مراعات گردد. ادوارد ساپیر: فرهنگ عبارت است از سیستم رفتارها و حالت های فرهنگی بر ضمیر ناخود آگاه فرد . فرهنگ یک گروه شامل انواع مدل های اجتماعی رفتار است که به وسیله همه یا اکثریت اعضای گروه جامه عمل به خود می پوشد و جامعه در حقیقت یک اصطلاح فرهنگی است که افراد به نسبت روابطی که با یکدیگر دارند برای بیان بعضی از صور رفتارهای خود به کار می برند. با توجه به تعاریف ارائه شده می توان گفت که فرهنگ یک مجموعه تعاملاتی بین فرد با جامعه، فرد با فرد و جامعه با فرد است که اکثریت آن را مراعات می کنند و در نگهداری و انتقال آن کوشا هستند. فرهنگ دارای ویژگی های به ظاهر متناقضی است که در ذیل به بیان آنها پرداخته و هر کدام را به اختصار توضیح می دهیم. 1. فرهنگ عام ولی خاص است. فرهنگ به عنوان دستاورد معرفتی و فنی انسان و همه جوامع انسانی عام است ولی به وجود عام بودنش هر گروه اجتماعی دارای ضوابط و مقررات و مناسک اعتقادی خاص خود می باشد. به عبارت دیگر فرهنگ هر جامعه خاص همان جامعه است. 2.فرهنگ متغیر ولی ثابت است. همه پدیده های اجتماعی بنا بر مقتضیات زمان و مکان و نیاز های بشر دچار تغییر و تحول قرار می گیرند. ولی این تغییرات در زمینه فرهنگی به قدری کند و آرام است که در مشاهدات محسوس نیست و تقریبا ثابت به نظر می رسند. 3.پذیرش آن اجباری ولی اختیاری است. فرهنگ تمام جهات زندگی اجتماعی ما را در بر می گیرد ولی به ندرت خود را آشکارا بر افکار و اعمال ما تحمیل می کند. به عبارت دیگر انسان از بدو تولد چه بخواهد چه نخواهد ارزشهایی را در خانواده فرا می گیرد. فرهنگ مقوله بسیار پیچیده ای است و بررسی آن از جنبه های مختلف ضروری است. بنابراین باید این موضوع از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد و تعاریف گوناگونی برای آن ارائه نمود تا بتوان آن را به طور دقیق مورد بررسی قرار داد. یکی از موضوعاتی درباره فرهنگ مطرح می شود مقوله های فرهنگ مادی و غیر مادی هستند. فرهنگ مادی: به مجموعه ی پدیده های اطلاق می شود که محسوس و ملموس و قابل اندازه گیری با موازین علمی و کمی باشند. مانند: فنون، ابزارهای کاربردی و تولیدی فرهنگ غیر مادی به موضوعات و مسایلی گفته می شود که قابل اندازه گیری با موازین کمی نیستند و به آسانی نمی توان آنها را مقایسه و ارزیابی نمود. مانند: معتقدات،‌هنر، زبان و ادبیات با توجه به وسعت و قلمرو موضوعات و زمینه ها و مناطق فرهنگی و برای سهولت تحقیق و مشخص نمودن اجزای مختلف فرهنگ، لازم است آنها را مرز بندی کرد. ساخت فرهنگی معمولا از عنصر فرهنگی، ترکیب فرهنگی و حوزه فرهنگی تشکیل می شود. یعنی کوچک ترین واحد قابل تعریف عنصر فرهنگی است. عنصر فرهنگی: کروبر عنصر فرهنگی را عبارت از حداقل قابل تعریف می داند و این حداقل را با توجه به کارکرد آن در نظر می گیرد. وی تعیین و تشخیص عناصر فرهنگی را مهمترین و دقیق ترین قسمت مطالعه فرهنگی می داند. مثلا یک اطاق غذا خوری از صندلی و میز غذا خوری تشکیل می شود، صندلی و میز غذاخوری هر یک عنصر فرهنگی هستند. ترکیب فرهنگی: مجموعه چند عنصر که در یک موضوع مشترک کارکردشان در یک جهت و به یک منظور باشد، یک ترکیب فرهنگی را تشکیل می دهند. در مثال بالا اطاق غذاخوری ترکیب فرهنگی است. حوزه فرهنگی: مناطقی را که دارای ترکیب های فرهنگی مشابه و همسان می باشند، حوزه فرهنگی می گویند. به عبارت دیگر حوزه فرهنگی عبارت است از منطقه ای که در آن چند گروه و طایفه ی مختلف زندگی می کنند و دارای عناصر فرهنگی و ترکیب های فرهنگی مشترک و مشابه هستند. بحث فرهنگ را در همین جا به اتمام می رسانیم و در ادامه سلسله مقالات فرهنگ به عناصر فرهنگی و فرهنگ مادی بلوچستان خواهم پرداخت.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *