بادبادک باز, کتابی که باید خواند

خالد حسینی جز معدود رمان نویسانی است که در اولین اثر خود به موفقیت چشم گیر می رسد. او نویسنده ای است که در افغانستان به دنیا آمده است و اکنون شهروند و ساکن آمریکا است.

درباره ی رمان بادبادک باز سخن و نقدهای فراوانی نوشته شده است من نیز بعد از آن که آن را به پایان رساندم بر خود واجب دانستم که کوتاه سخنی درباره ی آن بنویسم. در همین اول باید اعتراف کنم که این رمان جز معدود رمان هایی است که مرا بسیار به خود مجذوب کرد. یکی از دغدغه هایی روزانه من خواندن این رمان جذاب بود. روزها و شب ها به هیچ وجه حاضر نبودم آن را کنار بگذارم. این همان چیزی است که هر نویسنده ای آرزویش را دارد یعنی نوشتار جذاب. این رمان سرشار از طراوت و شادابی است خاصی است. رمان یعنی زندگی این تعبیری است که خالد حسینی بسیار در این کتاب از آن بهره جسته است. شور و حرارت زندگی کودکانه خستگی و ملال زندگی بزرگسالی در این رمان به خوبی تصویر شده اند.

بادبادک باز داستان دو کودک و خانواده ی آنها است که در سال های دور در افعانستان زندگی می کرده اند. شخصیت اصلی داستان,امیر, از قوم پشتون و حسن فرزند یک هزاره است. آن دو در رویاهای کودکانه خود سرگرم هستند. راوی داستان شخصیت اصلی داستان است. شروع داستان از میانه ی ماجرا شروع می شود. نویسنده گریزی به گذشته می زند. تا نیمه های کتاب همه داستان بر رویدادهای که گذشته اند استوار است. بعد از آن که امیر به پاکستان می آید داستان به زمان حال بر می گردد. در بسیار از جاهای نوشتار حضور و تاثیر تجربیات خود نویسنده نمایان می شود.

یکی از ویژگی های این رمان وجود حوادث پی در پی است که برای شخصیت های داستان روی می دهد. در هر چند صفحه از کتاب اتفاقی روی می دهد و تا چند مدت شخصیت های درگیر این حادثه اخیر می شوند. شخصیت های در این داستان آنقدر با حوادث گوناگون سر و کار دارند که تا حدودی داستان را از روند اصلی خویش به حاشیه می برد. نقل حوادث گوناگون برای مخاطبی که هیچ چیزی درباره ی آن مناطق و افراد ندارد منبع خوبی برای کسب اطلاع است. بعد از شروع جنگ آمریکا و هم پیمانانش در افغانستان مرکز جلب توجه بود. مردم جهان بسیار می خواستن درباره مردم و فرهنگ آن دریار بدانند. این رمان این اطلاعات و نحوه ی زندگی آنها را به تصویر می کشد.

تم اصلی داستان بسیار ساده است. درک این پیام برای اکثر خوانندگان کتاب به راحتی میسر است. آنچه که آنها را به ادامه خواندن تشویق می کند اطلاعاتی است که از شخصیت ها و خود نویسنده درباره مردم افغان به ما در جای جای داستان می دهد. برخوردهایی قومی و طایفه ای در این داستان به بهترین نحوه در زمان های مختلف به تصویر کشیده شده اند. مثلا برخورد هزاره های و پشتون ها از زمان های بسیار دور یعنی از زمان پدربزرگ راوی تا زمان حال این برخوردهای نمایش داده می شود.

یکی از نقاط ضعف داستان شاید کشدار شدن روایت است. نویسنده سعی می کند خواننده خود را به گونه مجاب کند تا همراه او تا پایان داستان بماند. او برای این کار از ساخت حوادث گوناگون بهره می جوید. این طول داده در برخی موارد ملال آور نیز می شود. به خصوص بعد از عبور داستان از اوج خود در هنگامی که امیر به پاکستان رسیده است بسیار از حوادث متعاقب ناخوش آیند هستند.

آنچه که خالد حسینی و بادبادک باز را مشهور ساخته است خلاء چندین سال یک اثر ادبی درباره افغانستان و از افغانستان بود. هر چند این داستان به انگلیسی نوشته شده است ولی برخی منتقدان آن را جزیی از ادبیات معاصر افغانستان می دانند. هرچند پنداشتن این اثر به عنوان یک اثر افغانی درست نمی باشد ولی چون درباره افغانستان است پس می تواند قابل توجه باشد. امروزه انچه درباره افغانستان در ذهن هر شنونده ای نقش می بندد جنگ و خونریزی است ولی خالد حسینی با آفریدن بادبادک باز چهره ای بهتر از آن دیار را به مردم دنیا نشان می دهد.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *