بررسی اجمالی کتاب ‘گدا’ – ترجمه عبدالواحد برهانی

هفته گذشته فرصتی دست داد تا اولین بار به دیدار چریک پیر (عبدالواحد برهانی) به روستای آبادان در ۵ کیلومتری ایرانشهر برویم. چند روز  پیشتر کتاب گدا نوشته تاج‌محمد طائر از طریق یکی از دوستان به دستم رسید. کتابی بود که تا پایان خواندنش دستم یاری نکرد آن را زمین بگذارم. قلم گیرای تاج‌محمد طائر و شیوای ترجمه استاد برهانی در این جذب شدنم بسیار موثر بودند. خواستم تحلیل که نه بلکه برداشت شخصی خودم را از این اثر در این نوشته بیان کنم. طرح دیگر در ذهن داشتم تا بررسی تطبیقی ترجمه این نوشته را به قلم بیاورم ولی وقتی دیدم مطلب درباره‌ٔ کلیت این کتاب واقعا کم است در وهله نخست معرفی اجمالی را ترجیح دادم. امیدوارم با بحث‌های بیشتر با خود مترجم طرح بهتری برای این کار نوشته و اجرا کنم.

کتاب گدا دومین ترجمه ادبیات بلوچی به زبان فارسی به وسیله استاد برهانی است. پس از ترجمه رمان نازک نوشته سیدظهورشاه هاشمی که در سال ۱۳۸۴ منتشر شد، داستان‌های کوتاه گدا در سال ۱۳۹۰ توسط نشر آیه مهر در ۱۰۳ صفحه منتشر شد. ترجمه این داستان‌های کوتاه ادامه روند فکری و کاری استاد برهانی در ترجمه متون ادبی بلوچی به زبان فارسی است. او در ترجمه رمان نازک از لغات بلوچی و  از لغات مهجور فارسی فراوان استفاده کرد. این استفاده از اینگونه لغات انتقادات زیادی  را در ترجمه نخستین به دنبال داشت. من نیز یکی از آن منتقدین بودم. هرچند بنا به گفته استاد برهانی زبان بلوچی می تواند به غنای لغوی و ساختاری و در حیطه‌ای گسترده‌تر ادبیات فارسی کمک شایانی کند اما استفاده از لغات غیر فارسی یا بلوچی فارسی شده برای خواننده فارسی زبان صقیل خواهد بود. انتقادی که خوشبختانه با مطالعه کتاب گدا کمی از حجم آن کاسته شد.

کتاب گدا مشتمل بر ۱۹ داستان کوتاه حول محور بلوچ و بلوچستان است. داستان‌‌هایی مانند گدا،بی اقبال،جن گرسنگی،دست خدا و … از داستان‌های شاخص این مجموعه هستند. درونمایه کلی داستان‌ها فرهنگ بلوچستان، جامعه بلوچ، آداب زندگی مردم بلوچستان و انتقاداتی از سیستم اطراف آنها و حتی انتقاداتی درونی از تحولات و افکار مردم بلوچ است.

تاج‌محمد طائر سعی کرده است دغدغه‌های مردم اطرافش درباره فرهنگی که در خطر زوال است به روش‌های گوناگون در قالب داستان کوتاه بیان کند. فراموشی ارزش‌های کهن بلوچ، پشت کردن به میراث فرهنگی، جایگزینی فرهنگ‌های غالب، تلاش مردم برای حفظ فرهنگ و خون دل خوردن ها و ناملایمت‌هایی که فعالان این عرصه‌ها می بیند را ما در تم اصلی بیشتر داستان‌های کوتاه این مجموعه می بینیم. مثلا در داستان گدا که مجموعه با نام همین داستان نام‌گذاری شده است ما حفظ کرامت و شرافت انسان‌ها را می بینیم و ناملایماتی که بر فعالان جامعه رفته است.

یکی از نقاط برجسته این ترجمه نسبت به نازک بازسازی هنرمندانه داستان‌ها با قلم مترجم است. مترجم گویا حس دین سنگینی نسبت به زبان مادری خویش و فرهنگ وابسته به آن دارد . او با انتقال آن ارزش‌های فرهنگی نوشتار از زبان مبدا سعی در انتقال عناصر فرهنگی موجود در داستان‌ها را دارد. کاری که گاه سعی کرده  است با حفظ ریتم لغات به آن رنگ و بوی بلوچی دهد. به هر رو این داستان‌ها رنگ و بوی بلوچستان را دارند و مترجم در انتقال این حس با کلمات فارسی کار ارزشمندی انجام داده است. وقتی خواننده این داستان‌ها را می خواند کمتر حس می کند که طائر این روایات را نقل می کند بلکه ما رد پای قلم چریک پیر را چیره تر می بینیم.

borhani

در بررسی تطبیقی متن اصلی با ترجمه باید بگویم مترجمه امانت داری را تا حد زیادی رعایت کرده است. هرجایی که نوشتهٔ اصلی مانع در انتقال پیام بوده است و یا سبک بیان را در فارسی دچار سختی و کندی کرده‌است مترجم سعی در آزاد سازی خود از این قیود داشته است. از ترجمه تحت‌اللفظ تا ترجمه آزاد دو کران در ترجمه متون است. مترجم سعی کرده است که خود را در میانه این طیف نگه دارد. نه آن قدر آزاد نویسی که به متن اصلی ضربه وارد کند و نه در قید واژگان ماندن دو سوی حرکت مترجم در برگردان این اثر ادبی است.

امید است با ترجمه اثار فاخر ادبیات بلوچی توسط اساتیدی همانند استاد برهانی ادبیات بلوچستان از ناشناختگی درآید. این میسر نیست مگر به طبع و همت بلند.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۵ دیدگاه

  1. سلام

    پیشنهاداتی که شما در سایت تان گذاشته اید قابل تأمل می باشد

    و می طلبد ما قشر تحصیلکرده و روشنگر بلوچ سعی در بالابردن اعتلای فرهنگ مان

    بکوشیم و در این بین از استاتیدی همچون چریک پیرمان به عنوان معلم و راهنما یاری گیریم.

  2. ممنون از تو برادر عزیز، که اولیین نفری هستی که عملا دست بکار می شوی تا به این طریق، یعنی به طریق مطرح کردن کاری که کسی کرده است، به او دست مریزادی بگویی. ولو آنکه ازکارش انتقاد هم بکنی، که درحقیقت انتقاد درذات نقد و تحلیل است. و اگرنباشد،کار ناقص خواهد بود.بخصوص اگر طرف بنده باشم، از نبود انتقاد، به این نتیجه می رسم که منتقد رودر بایستی گیر کرده و ایراد های اصلی را مطرح نکرده است. و این « رودربایستی » سال هاست که دشمنانه ترین ضربه ها را به پیکر خامعۀ نوگرای ما زده است. این رودر بایستی، جامعه شناسان باید بگویند که یادگار کدام دوره از تاریخ ماست، اما همواره پیران را در یک خودباوری جاهلانه، و جوانان را در اطاعت مودبانه متحجر کرده است. واز آنسو ، سرهای پرشور و جان های عزیز و آتشینی چون همین دوست خودمان، از این جامعه طرد میشوند. و من خود شاهد صدها جوان از این نمونه بوده ام که آگاهانه به میان آتش پریده و حیف شده اند. و دریغا که دریغ مرگ شان هم در دل کسی نمانده است.

  3. سلام خسته نباشید تبریک میگم بابت جایز ه ای که دریافت کردید باعث افتخار ما بلوچ هاست که یک نویسنده ای بلوچ جایزه را دریافت کرده داستان ها و سفر نامه های که نوشته بودید رو خوندم عالی وجالب بود سایتتون هم خیلی عالی اگه مطالب جدیدتری بزاریدخوب تر میشه انشاالله موفق سربلند باشید