نق زدن ممنوع!

«به عوض آن‌که به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید.» کنفسیوس

چرا؟

چرا گرمه؟ چرا سرده؟ چرا راسته؟‌چرا کجه؟‌چرا کمه؟ چرا زیاده؟ چرا …؟ هر روز ما این سوالات را یا می شنویم یا خود آنها را تکرار می کنیم. به راستی موضوع چیست؟ آیا ما مردمان همیشه ناراضی و غرغرو هستیم؟ حالا سوالات اخیر جامعه بلوچستان به خصوص در جامعه مجازی و گاه حقیقی: چرا تحصیل‌کردگان کاری نمی کنند؟ چرا روشنفکران به فکر راه‌حلی نیستند؟ چرا ملاها اینجورین؟

نقد یا نق؟

بیان مشکلات و تبیین شیوه‌ها برای روشن‌تر شدن مسایل یا بهبود جریان حاضر همراه با راه‌حل را نقد می گوییم. مثلا فلان سازمان می خواهد طرحی را اجرا کند و ما که سر رشته‌ای در آن موضوع داریم به طور مستقیم یا غیر مستقیم سعی داریم نقطه نظرات خود را به گوش آنان برسانیم. به دو دلیل اول آنکه از هدررفت منابع جلوگیری شود دیگر آنکه وظیفه خود را در قبال جامعه خود با توجه به دانش خود به بهترین شکل ممکن ایفا کنیم. نقد بدون ارائه راه‌حل کاری عبث است. شاید گاه به بهانه جویی بیهوده تعبیر شود.

اما بیشتر اظهار نظراتی که ما درباره مسایل و مشکلات جامعه داریم معمولا فاکتور ارائه راه حل را به همراه ندارند. آقا چرا وبلاگت اینجوریه؟ چرا خیابان‌های زاهدان پر از چاله و چوله هستن؟ چرا سرعت اینترنت کم؟ چرا سایت باز نمیشه؟ چرا و صدا چرای دیگر که فقط بیان مشکل می کنند آنهم به صورت گنگ و نارسا. چرا بلوچی خط نداره؟ چرا ما وبلاگ نویسا اینجوری هستیم؟

گاهی این گفته آنقدر در جامعه و فرد نهادینه می شوند که ایراد گرفتن بخشی از فرهنگ جامعه می شود. همه همدیگر را مقصر می دانیم. بدون آنکه که ذره‌ای به رفتار خود نگاهی بیندازیم. به قول یک جوک ایرانی: ما وقتی راننده ماشین هستیم هی به کسانی که بیرون هستند عناوین حیوانات می‌دهیم و فکر می کنیم آنها همه چارپایانی بی فرهنگ هستند. اما وقتی پیاده هستیم فکر می کنیم رانندگاه اتومبیل‌ها مشتی حیوان هستند.

گاه خویش زیر دل‌مان را می زند. دوست داریم به هرچیزی ایراد بنی‌اسرایلی بگیریم. مثلا نمونه‌اش را همین یکی دو روز پیش در یک وبلاگ دیدم که می نالیم چرا به ما اینترنت رایگان می دهید؟! چرا به ما شب‌ها پهنای باند رایگان می‌دهید؟! نخواستیم 😀 چرا روستای ما اینترنت پرسرعت ندارد با وجود آنکه نه کاربری هست نه سیم تلفنی؟!

معما چو حل گشت …

به جان خودم بلد بودم. نوک زبانم بود. اگر من بودم چنین و چنان می کردم. دنیا را گلستان می کردم. رئیس سازمان ملل می شدم.این اصلا کاری نداره هرکی بلده درستش کنه!. استپ!

حتما شما از این نوع حرف‌ها زیاد شنیده‌اید و حتی مواردی  از تجارب شخصی خود را به خاطر دارید. کارهای بزرگ‌ شروعشان سخت است نه انجام دادنشان. همیشه فکر می کنیم اگر ما در فلان مقام بودیم حتما بهتر کار انجام می دادیم بدون آنکه شرایط آن کار را در نظر بگیریم. معمولا کسانی در زندگی موفق هستند که حصار عافیت‌طلبی خود را شکسته و دست به کاری زده‌اند. منتظر ننشسته‌اند تا کسانی دیگران راهی برای آنها پیدا کنند. مثلا همین معضل بی‌کاری جوان را در نظر بگیرید. از هر جوانی بپرسید می گوید کار نیست. آیا از آنان پرسیده شده است که برای ایجاد کار برای خود و دیگران کدام فکر خود را به مرحله اجرا در آورده‌اند؟ چرا ما باید همیشه منتظر یک کسی مثلا دولت باشیم تا بیاید برای ما شغل ایجاد کند؟ چرا خودمان به فکر ایجاد اشتغال و کارآفرینی نیستیم؟‌زمانی اندیشمند آلمانی می گفت تصور کنید اصلا دولتی وجود ندارد باید خودتان به فکر خودتان باشید.

گاهی برخی از آن سوی بام می افتند. وقتی کسی کاری را شروع کرد و به نتایج مطلوب رسید آنها می گویند این که کاری ندارد ما هم می توانیم. یا مثلا من اگر بود سه سوت پروژه را تمام می کردم. اصلا این پسر این کاره نیست من بهترم! خود شما که خود را از دیگران بهتر می دانید چرا به فکر آغاز همان کار نبودید؟ چرا همان کار را با رویه بهتر شروع نمی کنید و انجام دهید؟

اینترنت پر؟کم؟ سرعت

زمانی ما چند سال پیش برای بررسی پروژه اینترنت پرسرعت در استان با برخی از شرکت‌‌های سرویس‌دهنده صحبت می کردیم مردم معمولا در شهرها با دیال‌اپ به اینترنت وصل می شدند. بعدا که سرویس اینترنت موبایل فعال شد حتی برخی روستا‌ها به اینترنت دسترسی پیدا کردند. هرچند هر دو روش کاملا کند و با مشقات زیادی همراه بود.

بنده در برخی از این مذاکرات حضور داشتم. چندین شرکت تهرانی که کارشان خدمات اینترنت بود قول‌هایی دادند. اما نتوانستند با توجه به شرایط استان و دیگر مشکلات این طرح را اجرا کنند. تا اینکه مخابرات به فکر افتاد این بازار بزرگ را به سمت خود بکشد. که تا حدودی توانست.

متاسفانه مشکلات زیادی چه در زیرساخت‌های فنی و نرم‌افزاری در مخابرات وجود دارد. از همان سیم مسی درب ساختمان بگیر تا پچ‌پنل و دی‌اس‌لم و هر چیز دیگر باعث کندی و بد بودن کیفیت اینترنت دی‌اس‌ال در استان می شوند. حال فاکتور نا آگاهی را به این جمع اضافه کنید، کلاف سردرگمی خواهد شد. مردمی که نمی دانند چرا اینترنت ندارند؟ چرا قطع است؟ چرا کند است؟ مردمی که برخی ناجوان‌مردانه کابل‌هایشان را بریده‌اند و جفای بزرگی در حق دیگران کرده فقط به خاطر چند کیلو مس. مسئولانی رده بالا(میانی) که مسایل فنی را اصلا نمی دانند. فقط می دانند باید اینترنت برود روستا فلان. آخر بدون سیم یا با پست‌های خراب چطور می شود؟ چرا مسئولین مخابرات به دانش فنی مجهز نمی شوند؟ چرا از مشاوره‌های دلسوزین بهره نمی‌گیرند؟ چرا با مسایل بازار به شکل علمی برخورد نمی شود؟

نتیجه‌گیری

۱. کمتر نق بزنیم و بیشتر فکر کنیم.

۲. انتقاد بدون راهکاری فقط نشان دادن صورت مسئله است.

۳. مسئولیت اجتماعی خودمان را با نگاه دقیق به مسایل آن و ارائه راهکار منطقی به بهترین نحو انجام دهیم.

۴. برای داشتن اینترنت بهتر همه زیرساخت‌ها و روساخت‌ها باید بهبود یابد

۵. استفاده از دانش فنی و کاربردی کردن آن

۶. اطلاع رسانی دقیق درباره مسایل و مشکلات

۷. احساس مسئولیت دو جانبه برای تعاملی سازنده

پ.ن۱: شرکت شهرام ریگی در پیمانکاری این طرح فقط مسایل بازاریابی و فروش و پشتیبانی را برعهده دارد.

پ.ن۲: خرابی خطوط، نبود ارتباط کابلی، و هر چیز دیگر که به خطوط تلفن برمی‌گردد به عهده مخابرات است.

پ.ن۳: بارها شاهد بودم که شرکت او برای حل مشکلات مخابراتی مستقیم با مسئولین استانی در تماس بوده‌اند.

پ.ن۴:‌چرا رایگان؟ درجاهای که مشتری کم بوده است یا مردم تست بهتری از مشکلات اینترنت خود داشته باشند ماه اول را رایگان در اختیارشان می گذاشت.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۴ دیدگاه

  1. این حرف شما و بعضی افراد دیگه می‌گید، مبنی بر اینکه ملت نباید از مشکلات آه و ناله کنند در حالی که هیچ راه‌حلی برای ارائه ندارند، حرف درستی نیست.
    من نمی‌دونم کدوم دانشمندی برای اولین بار این تز نابخردانه رو داده. مگه میشه همه مجبور باشن برای نقد کردن، راه‌حل هم ارائه بدن؟ اصلا غیر ممکن است در یک جامعه‌ای، همه افراد جامعه اون قدر به روند و جزئیات خدمات‌دهی واقف باشن که بتونن برای مشکلاتی که می‌بینن راه‌کار پیشنهاد بدن. شاید در بین مصرف‌کنندگان هر محصول و یا خدمتی ۱ درصد هم دانش لازم برای اینکار رو نداشته باشن. اونوقت شما می‌گید ۹۹ درصد بقیه نق نزنن چون نمی‌تونن بگن مشکل رو چطور باید حل کرد؟ من مطئن نیستم کسایی که طرفدار این طرز فکر هستند به خوبی در مورد حرفی که می‌زنند فکر کرده باشند.
    فرض کنید مصرف‌کننده برای صبحانه میره خامه خریداری می‌کنه و موقع خوردن می‌بینید این خامه مزه ماست می‌ده، بنا به تزی که شما هم به جمع طرفداراش پیوستید، نباید اعتراض کنه! چرا؟ چون بلد نیست چطوری میشه خامه ای درست کرد که مزه ماست نده!
    یا من موقع رانندگی هر یک دقیقه یه بار باید برم رو ویبره و دم هم نزنم، چرا؟ چون نمی‌دونم چطور میشه خیابون‌ها رو درست آسفالت کرد!
    یا من نمی‌تونم به مهندس بی‌سوادی که خونمون رو ساخته اعتراض کنم چون هیچ راه حلی برای نم ندادن سقف آشپزخونه مون بلد نیستم!
    فقط موندم با این طرز فکر چطور قراره شمعی در تاریکی روشن بشه.
    اصلا گیرم در تمامی مشکلاتی که برام پیش میاد جز اون معدود افرادی باشم که راه حل رو بلدم، گیرم من بدونم چطور میشه خامه‌ای درست کرد که مزه ماست نده، یا بدونم چطور میشه خیابون رو درست آسفالت کرد، یا بدونم چطور میشه سقف آشپزخونه‌مون نم پس نده، مگه این وظیفه منه که این چیزها را درست کنم؟ مگه میشه هر کسی از کار و زندگی‌اش بزنه و هر مشکلی که دید رو یک تنه حل کنه؟ پس کسی که داره اون محصول رو میسازه و یا اون خدمت رو ارائه می‌ده چیکاره حسنه؟ توی جامعه هر عضوی یک نقشی داره، هر کسی “باید” فقط و فقط وظیفه خودش رو انجام بده و در عوض تنها مسئول نقش خودش باشه. این قانون ساده ولی طلایی عمود خیمیه نظم و پیشرفت است. ما مشکل رو می‌بینیم و اون رو عنوان می‌کنیم، طبیعتا تحت تاثیر دردسرهایی که اون مشکل برامون ایجاد کرده، عصبانیت هم بخرج میدیم، که اصولا چرا باید همچین مشکلی پیش بیاد. ولی پیدا کردن راه حل و یا حل مشکل وظیفه ما نیست! مادامی که در زنجیر ارائه خدمت، ما یک مصرف کننده‌ایم این وظیفه ما نیست که مشکل رو حل کنیم. اگه یک جامعه اونقدر خر تو خر است که سرویس دهنده به داد مصرف کننده نمی‌رسد و مصرف کننده مجبور است مشکل اش را خودش حل کند، یک لکه ننگی است برای اون جامعه نه یک روند سازنده که همه جوامع باید از اون الگو بگیرن.
    چیزی که شما ازش غفلت می کنید این است که اگه یک نفر موقع اطلاع دادن یک مشکل محترمانه صحبت می‌کنه و یا علاوه بر عنوان کردن یک مشکل راه حل هم ارائه میده، داره “لطف” می‌کنه، “لطف” کاری است فرای وظیفه، کاری است که فرد ملزم به انجام اون نیست و اگه فردی در حق شما “لطف” کرد، عملی شایسته انجام داده و عمل اون شایسته تقدیر است. به نظر میرسه شما استانداردهاتون چند لول پایین‌تر از نرم جهانی است.
    مشتری به صورت پیش‌فرض مزاحم است، مشکل را که می‌گوید مزاحم‌تر شده، حالا اگر مشکل را بگوید و راه حل را هم ارائه بدهد تازه به درجه بی‌ارزش بودن نائل میشه! اگر پا بشود بیاد شرکت مشکل‌تون رو هم حل کنه تازه میشه مشتری غیر مزاحم!
    اتفاقا خود من وقتی اینترنت‌ام قطع میشه اصولا با سرویس دهنده ام تماس نمی‌گیرم چون می‌دونم ۹۰ درصد مشکل از مخابرات است و تماس گرفتن من مفید نیست ولی اینکه کسی برگردد به من بگوید تو اصولا حق اعتراض ندارم، غیر قابل تحمل است.

  2. @مصطفی محمدی
    ببینید موضوع همون لعنت فرستادن به تاریکی به جای روشن کردن شمع است که دربالا از کنفسیوس نقل شد. موضوع دیگر اظهار نظرات غیرکارشناسی کسانی که خود را کارشناس می دانند که متاسفانه هر دو آنها دارد در جامعه ما باب می شود. وگرنه بنده در نتیجه گیری دوم گفتم نقد بدون راه حل صرفا بیان مسئله است که خود می تواند جزی از روند پیدا کردن راه حل شود.
    در کلیت موضوع خودم را با شما همسو می بینم

  3. من با هر دو دیدگاه تا حدودی موافقم، از طرفی در منطقه خودمان از این می نالیم که ملت نسبت به دور و برشون بی تفاوت هستن و هر بلایی سرشون بیاد به حالشون فرقی نمی کنه و جدیدا که گله و اعتراض هایی هرچند در حد درد دل و خودمونی و غیر رسمی اون هم بیشتر از طرف به قول معروف تحصیل کرده ها مون بیان میشه رو تاب نمی یاریم! اما امیدواریم این نق زدن ها و اعتراض ها با اصول و روشی مطرح بشه که کار ساز باشه و از روی آگاهی باشه! اما خیلی ها هم از سکوت اکثریت استفاده می کنن و با خصومت های شخصی و از روی نادانی یا هدفدار شروع به نق زدن و نقد بی حساب کتاب می کنن! پس هر دو مصطفی موضع درستی دارن و شاید در بیان مفهوم ضعف بوده. به هر حال من امیدوارم ملت بلوچ مطالبه حق و حقوق خودشون به صورت آگاهانه تا رسیدن به حقشون رو یاد بگیرن.