انسان

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

اول

این روزها اخبار و حوادث خشم و خشونت عریان جامعه را بیش از پیش نمایان می کند. کافی است روزنامه و سایت‌ها را بخوانید در همه‌شان حداقل چند خبر از خشونت لجام گسیخته در جامعه وجود دارد. قتل، دزدی، بی حرمتی مضمون بیشتر حوادث جامعه ما هستند. به راستی ما را چه شده است؟ قرار است به کجا برویم؟ آیا ما جمعیت گردآمده از موجوداتی خطرناک هستیم به موجودات دیگر که هیچ به خودمان نیز رحم نمی کنیم؟ چرا چنین؟

انسان موجودی بسیار منعطف در برابر آموختن و تجربه آموزی است. او در تعامل با همنوعان خود و جامعه چیزهای زیادی را می آموزد. بسیاری از آموخته‌هایش برای زنده ماندن و ادامه حیات بسیار ضروری هستند. زبان، تامین معاش، ارتباط از مهمترین چیزهایی هستند که انسان‌ از روز اول زندگی سعی می کند آنها را بیاموزد. جامعه سعی دارد از طریق آموزش‌های رسمی و غیررسمی اعضای خود را تربیت کرده و به آنها ارزش‌‌ها مورد قبول اکثریت را یاد دهد. انسان به واسطه زیستن و در معرض قرارگرفتن بسیاری چیزها را جذب می کند. این چیزها ممکن است مثبت یا منفی باشند.

فضیلت و رذیلت

فضیلت به برتری اخلاقی اشاره دارد. هر فرد با تجربه زیستن در یک فرهنگ و جامعه فضایلی را از آن برای خود برمی گزیند. داشتن این برتری  اخلاقی باعث می شود که جامعه او را فردی مناسب و اخلاقی برای جامعه بداند. قوانین و فرهنگ جامعه حامل و حافظ فضایل هستند. برای داشتن زندگی متعادل برخی فضایل جامعه از طریق تبدیل شدن به قانون به اصول مهم و غیرقابل عبور مبدل می شوند.

رذیلت به عملی یا رفتار غیر اخلاقی گفته می شود. رفتارهایی همانند خشم، قتل، دزدی در همه جوامع به عنوان رفتارهای ناشایست تلقی می شوند. تمام تلاش مصلحان اجتماع و مدیران آن کنترل و از بین بردن رذایل شخصی یا اجتماعی از یک جامعه است.

جامعه ما

همانگونه که در بخش مقدمه دیدید جامعه ما دچار بحران‌ها اخلاقی است. همه نمونه‌هایی که ذکر شد همه انواع رذیلت اخلاقی می باشند. بودن تنوع و تواتر در رذایل اخلاقی در جامعه ناشی از کارکرد نادرست مکانیزم‌های تقویت فضایل‌ اخلاقی است. از طرف دیگر نبود نکوهش یا هر شیوه‌ی دیگر برای جلوگیری از شیوع رذایل در جامعه راه را برای جایگزینی رذایل به جای فضایل باز می کند. گاه آنقدر رذیلت‌های اخلاقی زیاد می شوند که دیگر کسی آنها را تقبیح نمی کند که حتی آنها طبیعی جلوه می کنند.

انسان

تعریف انسان فراتر از شکل و فرم فیزیولوژیکی این موجود است. واژه‌ی انسان که در این مبحث به کار می رود دارای بار مفهومی فلسفی است. پس صرفا به دنیا آمدن از پدر و مادر نمی‌توان به آن فرد لقب انسان داد. باید ویژگی‌هایی دیگر برای این مفهوم در نظر گرفت تا ابعاد آن مشخص شود.

انسان در مباحث اخلاقی و فلسفی دارای بار معنایی سنگینی است. برای بودن در دایره‌ی انسان باید این موجود دارای فضایل (virtue) متعددی باشد. از جمله‌ی این فضایل می‌توان به عشق، محبت، دوستی همنوع و احترام به آن، مفید بودن، دانش و علم، شعور، اخلاق و اراده نام برد. از سوی دیگر انسان باید تا آنجایی که می تواند از رذایل نیز دور باشد. هرچند انسان به حکم انسان بودن بری از اشتباه و خطا نمی باشد ولی باید همیشه در نظر داشته باشد که  سعی در جبران خطاهای خود داشته باشد. تمام تلاش فلاسفه و معلمان اخلاق این بوده است که فضایل و راذیل را مشخص کرده و انسان را به جذب فضایل و دفع رذایل تشویق کنند.

نتیجه

جامعه‌ی ما از مفهوم انسان و فضایل انسانی کم کم تهی می شود. کم کم رذایل جای فضایل را می گیرند. در این حالت ما با موجوداتی دارای هوش ولی با بدی‌هایی زیادی مواجه هستیم. این موجود دارای مخاطرات زیادی هم برای خود و هم برای جامعه است. همه‌ی این کژی‌ها ریشه در فراموش کردن این اصل است که ما انسان هستیم. باید براساس اصول انسانی در جامعه زندگی و رفتار کنیم.

اگر خبر قتلی را می شنوید، اگر خبر تجاوز را شنیدید یا اگر در جامعه می بینید نوع روابط ما دارای مشکلات حادی است مطمئن باشید نظام اخلاقی ما دچار مشکل است. مطمئن باشید اگر وارد مغازه‌ای می شوید که اولین پیامش نادیده گرفتن حقوق شما با پس نگرفتن جنسی است که فروخته است، اگر وارد اداره‌ای می شوید و کارهایتان آنگونه که باید به پیش نمی رود به کم رنگ شدن اصول اخلاق و عدم احترام به انسانیت ایمان بیاورید. پس بیاید به انسان احترام بگزاریم

یک سخن کز دل برآید بر لب این قوم نیست     گر چه از بانگ اذان گوش فلک کر میکنند. (شهریار)

 

 

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *