حکایت و روایت

روایت و حکایت

زمانی فکر می کردم نویسنده یا شاعر در جهان معاصر اصلا وجود ندارد. هر چه هست مربوط زمان حافظ و سعدی و فردوسی است. نویسنده موجودی اسطوره‌ای بود. نویسنده و شاعر خوب آن کسی بود که حداقل چند قرنی از زمانه‌اش گذشته باشد.

بعدتر زمانه نو تر شد. با کمی اغماض آنهایی که قبل از ۵۷ یا در اروپای صنعتی بودند نویسنده‌اند. هنوز مردگان بهترین‌ها بودند. اما زمانه رنگ و بوی دیگر به خود می گرفت. دیگر نویسندگان زنده بودند اما بسیار پیر و فرتوت.

روایت‌ها هر چه بود ریشه در تاریخ داشتند. اسطوره‌ها زنده بودند.

حال به نظرم نویسنده/شاعر ممکن است به ظاهر زندگی معمولی داشته باشد. در همین همسایگی ما شاید باشد. صبح‌ به صبح نان بربری بخرد.

در هر زمانی باید کسانی باشند روایت زندگی را در جامعه از میان کلمات تا به نسل‌ها زنده نگهدارند. اینکه آفریننده یک اثر زیر خروارها خاک است یا در کسوتی همانند ما بر روی زمین راه می رود مهم نیست بلکه خوش‌تر است سر دلبران از حدیث آنان شنوده می شود. کاش همه روایات گفته آید. وسلام

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *