آیا فرهنگ بلوچی از بین خواهد رفت؟۴
زبان در تعریف زبان، زبان شناسان مفاهیم گوناگونی را بین کرده اند. هر کدام از دیدگاهی به بررسی و تعریف زبان پرداخته اند. قدر مشترک اکثر تعاریف زبان تعریفی است که آن را یک نظام و نهاد(institution) اجتماعی می نامد. زبان در واقع یک سیستم است که در خود سیستم هایی دارد و هر کدام از زیر مجموعه ها خود نیز دارای نظم داخلی و خارجی هستند. مثلا همه زبان های دنیا دارای نظام آوائی می باشند و این نظام دارای نظم درونی، مثلا چینش آواها در کنار هم، و نظم برونی همانند تعامل نظام آوایی یک زبان با نظام نوشتاری آن زبان است. در جهان بیش از ۴۵٠٠ تا ۵٠٠٠ زبان زنده وجود دارد. در همه این زبان این تعاریف و دسته بندی ها کمابیش وجود دارد. به کلام دیگر زبان در معنی کلی دارای ویژگی های یکسانی است اما نمود هر یک از نظام های زیر مجموعه آنها و نظام حاکم ممکن است متفاوت باشد. مثلا همه زبان های نمود آوایی دارند ولی نظام آوایی هرکدام با دیگر متفاوت است. زبان دارای دو صورت یا نمود، ملفوظ و مکتوب است. صورت ملفوظ زبان همان اصواتی هستند که به وسیله دستگاهی صوتی بدن تولید می شود و در هوا منتشر می شوند. نمود مکتوب زبان همان نوشتار و خط است. تفاوت گفتار و نوشتار در این است که نوشتار را بهتر می تواند ثبت و ضبط کرد. اگر چه در دنیا مترقی امروز ضبط صدا نیز میسر گردیده است ولی از دیرباز بشر سعی داشته دانسته های خویش را به صورت مکتوب برای آیندگان برجای گذارد. همین استفاده از نوشته باعث شد که زبان شناسان در قدیم ترجیح را در مطالعه زبان بر نمود نوشتاری زبان بگذارند. اما این ایده در زبان شناسی نوین دیگر آن ارجحیت را ندارد. زبان شناسان برای تقدم گفتار بر نوشتار دلایلی ارائه نموده اند همانند:١- وجود جوامعی که زبانشان نمود نوشتاری ندارد٢- در جوامعی ممکن است مردم خط آن زبان را نداند ولی به راحتی به آن زبان تکلم کنند. ٣- به طور طبیعی انسان اول گفتار می آموزد سپس نوشتار. ۴- تاریخ پیدایش بشر نشان می دهد زبان حدود یک میلیون سال پیش به وجود آمد ولی خط ده هزار سال قبل اختراع شد.۵- ممکن است خط یک زبان تغییر کند ولی زبان از چنین تغییرات آنی مصون است. مثلا در ترکیه زبان ترکی در زمان آتا ترک عوض نشد بلکه خط آن تغییر یافت. ما از زبان به طور کلی به دو منظور استفاده می کنیم ارسال و دریافت پیام. نمودار زیر به خوبی نحوه استفاده از زبان را نشان می دهد. ١ ٢ ٣
بشر در ذهن خود مفاهیم گوناگونی دارد. مفاهیم ممکن است در جهان خارج نمود حقیقی داشته باشند و یا انتزاعی باشند. مثلا مفهوم درخت در جهان خارج نمود دارد و یک شئی آن را نمایندگی می کند ولی مفاهیمی همانند خرد، ذهن انتزاعی بوده و در جهان بیرون جسمی به نام خرد وجود ندارد. انسان برای آن که منظوری را که در ذهن دارد به مخاطب خویش منتقل کند باید به آن مفهوم ذهنی یک شکل بدهد. در نظام وجودی انسان زبان این کار را انجام می دهد. یعنی مفاهیم ذهنی به وسیله زبان شکل و فرم پیدا می کنند. مرحله اول در نمودار بالا نشانگر همین امر است. زبان مفاهیم دریافتی را به دو صورت می تواند فرم دهد. یا آن مفهوم را با استفاده از سیستم صوتی بدن به صدا و گفتار تبدیل می کند و یا با استفاده از دست و قلم به آن مفهوم نمود نوشتاری می دهد. مرحله دوم در نمودار بالا به مرحله کدگذاری معروف است. یعنی هر زبان بسته به سیستمی که دارد مفاهیم را کدگذاری صوتی و یا نوشتاری می کند. مثلا یک فارسی زبان برای اینکه مفهوم ذهنی درخت را بیان کند یا آن را به صورت /deraΧt/ بیان می کند یا بدین صورت/درخت/ می نویسد. حال اگر کسی با زبان فارسی آشنا نباشد این دو نشانه را درک نخواهد کرد. در مرحله سوم گیرنده پیام باید پیام گرفته شده را تعبیر کند. به این مرحله کدگشایی می گویند. گیرنده پیام باید به دستگاه کد گشا مجهز باشد تا پیام رسیده را درک کند. برای باز کردن کد زبان مشترک لازم است. یعنی باید هر دو طرف گیرنده و فرستنده به یک زبان مشترک دست رسی داشته باشند در غیر این صورت مرحله آخر انجام نمی شود. مثلا فرض کنید یک نفر انگلیسی زبان با یک فارسی زبان که انگلیسی نمی داند حرف بزند ولی هیچ یک مفهوم کلام هم را درک نمی کنند. مرحله آخر به جذب یا تداعی مفهوم در ذهن گیرنده مربوط می شود. مفهوم با حرکت از ذهن فرستنده به ذهن گیرنده باید در ذهن مخاطب پردازش شود. ذهن پس از پردازش آن مفهوم را با داشته های قبلی خود تطابق می دهد، چنانچه در دسته بندی های قبلی باشد آن را درک می کند در غیر این صورت با مفهوم نا آشنا به دو گونه برخورد می کند. گونه اول پیش فرض انگاری است. ذهن در این حال به صورت پیش فرض کلمه را به نزدیک ترین فرم در دسترس تطبیق داده کلمه را به کلمه ای نزدیک به لحاظ صوت یا نوشته تبدیل می کند. این امر در زندگی روزمره بارها و بارها اتفاق می افتد و در زبان عامیانه به خوب نشنیدن یا خوب نخواندن تعبیر می شود. اگر صورت ارائه شده از یک مفهوم با اندوخته های ذهنی به لحاظ فرمی تفاوت بسیار داشته باشد در این صورت ذهن مفهوم مورد نظر را درک نمی کند و شنونده یا خواننده ممکن است از فرستنده پیام درخواست اطلاعات بیشتر کند. مراحل اول و سوم به مقوله زبان و دوام و زوال فرهنگ مرتبط است. همان گونه که در بالا اشاره شد زبان در واقع رابطه ی مفهوم و فرم است. به عقیده سوسور زبان حلقه رابط بین صوت و فکر است. بنابر اشاره ی قبلی انسان موجودی ناطق و عاقل است. او در عین حال موجودی اجتماعی است و برای اینکه اجتماعی صورت گیرد و افراد آن اجتماع بتواند با هم ارتباط برقرار کند به یک نهاد رابط نیاز دارند و آن نهاد زبان است. بنابراین اگر بشر نتواند مفاهیم مورد نظر خویش را به طریقی به اطرافیانش منتقل کند دیر یا زود آن جامعه از بین خواهد رفت و یا ممکن است برای بیان مفاهیم به زبان دیگر روی بیاورند. روی آوردن به زبان دیگر و یا متروک ساختن یک زبان برابر است با تغییر با تخریب فرهنگ معادل آن زبان. در این رابطه داستان مشهور برج بابل و مردمی که آن را می ساختند تا به خدا برسند در کتاب مقدس مسیحیت وجود دارد. داستان بدین صورت است که مردم خواستند برجی بسیار عظیمی بنا نهند تا به خدا برسند پس خدا رشک ورزید. یک روز که مردم برخواستند دیدند که زبان هر یک با دیگر متفاوت است و هیچ یک زبان هم را درک نمی کنند. پس هر کدام به راهی و سرزمینی رفتند و از ساختن برج بابل بازماندند. در واقع این افسانه نشانگر آن است که مردمی که زبان هم را درک نکنند نمی توانند در یک اجتماع گرد هم آیند و جامعه ای تشکیل دهند. در مرحله سوم از پردازش پیام علاوه بر آنچه که در بالا مختصری شرح آن رفت ، مراحل دیگری در پردازش پیام وجود دارند. در بالا درباره مفاهیم نا آشنا تا حدودی بحث شد و اکنون می خواهیم بدانیم در برخورد مفاهیم آشنا ذهن چگونه با آنها برخورد می کند؟ مفهوم ورودی آشنا در ذهن توسط مغز به وسیله معیارهایی سنجیده می شود. معیار اول تجزیه مفهوم به اجزای سازنده خویش است. معیار دو قرار دادن مفهوم در دسته های از پیش تعریف شده است. فرض کنید مفهومی مانند خرما وقتی شنیده می شود ذهن گیرنده پیام آن را به اجزای معنایی تجزیه می کند. مثلا خرما میوه ای شیرین، اکثرا سیاه رنگ است از درخت نخل حاصل می شود. پس خرما در حداقل در سه دسته قرار می گیرد:دسته میوه ها، شیرین مزه ها و سیاه رنگ ها. حال فرض کنیم کسی خرما را نداند که چیست و به او این ویژگی ها را بگوییم تصویری از خرما در ذهنش نقش خواهد بست و مفهوم را درک می کند. همانگونه که مشاهده می شود در ذهن ما اطلاعات قبلی زیاد وجود دارد که ما را در درک مفاهیم چه نو و چه کهنه یاری می کنند اما منبع و منشاء این اطلاعات پیش زمینه ای چیست؟ درباره کسب اطلاعات باید گفت که سه منبع اصلی وجود دارد: ١- بافت کلام ٢- تاریخ ٣- ادبیات در باره هر یک از منابع در مقالاتی جداگانه بحث مفصل خواهد شد. اما به طور خلاصه می توان گفت که اگر در هرکدام از منابع فوق خللی ایجاد شود و یا گویشور یک زبان دست دسترسی کمتر به آن داشته باشد به طور حتم در درک مفاهیم موجود در زبانش به مشکل جدی برخواهد خود. مثلا در زبان فارسی جمله زیر را در نظر بگیرید” به دستور کوروش اولین اعلامیه حقوق بشر نوشته شد. ” حال اگر یک فارسی زبان از تاریخ ایران هیچ اطلاعاتی نداشته باشد به طور حتم از درک مفهوم واقعی این جمله عاجز خواهد بود. او باید بداند که کوروش یکی از پادشاهان هخامنشی بوده است و در ایران باستان می زیسته است، تا درک درستی از پیام داشته باشد. به طور خلاصه باید گفت که زبان یک نهاد اجتماعی بشری است. بشر برای برقراری ارتباط با هم نوعانش از این وسیله استفاده می کند. زبان برای بیان مفاهیم موجود در ذهن آنها را به فرم صوت و نوشته در می آورد. گیرنده پیام را باید روشهای فرم زبانی را به مفهوم ذهنی مبدل کند تا بتواند آن را درک کند. چنانچه این اتفاق رخ ندهد ارتباط برقرار نخواهد شد و مفهوم مورد نظر فرستنده در ذهن گیرنده نقش نخواهد بست.در عدم برقراری ارتباط ممکن است عوامل گوناگونی نقش داشته باشد که مهم ترین آنها پردازش نشدن اطلاعات ارسالی در گیرنده ی پیام است. ذهن برای پردازش اطلاعات به دانسته های قبلی نیاز دارد تا پیام ارسالی را به مفهوم ذهنی قابل فهم تبدیل کند. پس وجود نداشتن پیش زمینه ها درک پیام را نا ممکن می سازد و این باعث قطع ارتباط می شود. قطع ارتباط برابر است با زوال زبان و در نتیجه زوال فرهنگ همراه آن . پس برای حفظ زبان در یک جامعه باید افراد محیط مجازی اطراف زبان را حفظ کنند. یعنی باید تاریخ، ادبیات و رسوم آن زبان نیز برای فهم بهتر زبان آموخته شوند. مثلا برای آموختن زبان فرانسوی یادگیرنده علاوه بر دستور و لغات فرانسوی باید تا حدودی درباره رسوم ، ادبیات و تاریخ مردم آن کشور بداند.