نشستی با برخی مسئولین با یادی از عزیز نسین
اولش آنقدر دیر آمد که کم کم عطای آمدن را به لقایش را می بخشیدم. تاخیر حدود یک ساعت و اندی بود. هر کدام از دوستان درد دل و دغدغههای خودشان را برای بهبودی شهر بیان کردند. هر چند برخی از دوستان بیش از حد به مسایل جزئی و پیش پا افتاده پرداختند. کمی نا امید شدم. آخر جوانی و روشنفکر و راهبران جامعهای گفتهاند نباید این قدر سطح گفتمان را پایین می آوردند.
من موضوع بحث توسعه اجتماعی را پیش کشیدم. برداشت خودم را از گفتار دوستان در قالب توسعه اجتماعی در بستر توسعه فرهنگی جامعه بیان کردم. گفتم جامعه باید آمادگی پذیرش توسعه را داشته باشد. در غیر این صورت همه آنچه که شما می گوید با آمدن و رفتن این و آن مرتفع نخواهد شد. نقبی زدم به بحثهای دورن جامعه وب و راه حلهای ایشان را برای جامعه بلوچستان بیان کردم.
دوست مورد بحث مطالب را یکی یکی یادداشت می کرد. در آخر خطابهای قرایی ایراد شد. برخی مطالب ایشان را ناشی از سوی برداشت حاصل از مشاورههای نادرست(به گمانم) دیدم. یکی از آنها موضوع تمام شدن انتخابات و رفتن به سوی وفاق بود. در صورتی که در آن جلسه کسی از انتخابات بحثی به میان نیاورد. در پایان وقت وداع شد. ایشان آن یادداشت را فراموش کرده و داشت می رفت. وقتی چنین شد به یاد سخنی از طنز نویس فقید ترکیه عزیز نسین افتادم که می گوید « سیاستمداران وقتی مشکلات مردم را می شنوند آنها را بر روی جلد سیگاری یادداشت می کنند. وقتی آن سیگار تمام شد پوستش را مچاله کرده و به گوشهای پرت می کنند.» امیدوارم که چنین نباشد.
سلام
ذهنیتی در جامعه شکل گرفته است گه کلید و حلال مشکلات عظیم استان ، قوم بلوچ و اهل سنت کشور در دستان یک نفر است. که این یک نفر می تواندنماینده مجلس باشد یا عضوی از شورا یا مدیری سیاسی. متاسفانه در ساختار فعلی سیاسی که از دست نماینده کاری بر نمی آید همه علیه نماینده بیچاره موضع گرفته و او را از سریر قدرت پیاده می کنند. حالا حکایت اربابی جوان است و حکایت ذهنیت شکل گرفته ما. این خودش می تواند مبنای یک بحث جالب باشد که این ذهنیت ما تا چه حد درست است و تا چه حد غلط .
و چیزی جز این نیست که عزیز نسین گفته، و ماهم مصادیقش را بارها دیده و هنوز داریم می بینیم.
پس باید گفت که سیگار خوبی هم دارد اگه سیگاری نبودند کجا یادداشت می کردند؟
صداقت در مقابل سیاست دیگران ، سادگی ست
و سیاست در مقابل صداقت دیگران ، خیانت . . .
(شریعتی)
همه مطلب همون دو خط آخر بود که داغ دلمون رو تازه کرد…