بررسی جریانات وبنگاری
نمایشنامه
صحنه اول: مغازه آقا وبلاگی
مشتری: سلام آقا وبلاگی. خوبی؟ مطلب جدید نیاوردی؟
آقا وبلاگی: نه هنوز. باید کمی مواد اولیه گیر بیارم و چیزی تولید کنم. مواد اولیه کمیاب شده!
مشتری: چه بد! من میرم یه مغازه دیگهی رو ببینم. شاید اون چیز جدیدی آورده باشه.
….
صحنه دوم: صنف بلاگیها
وبلاگی یک: آقا من دیگه حوصله ندارم. باید برم پی کار و زندگیم. این کارا واسه من نون و آب نمیشه! اصلا ما اشتباهی اومدیم تو این خط
وبلاگی دو: ای آقا ما یه جمعه بازاری بودیم. فقط روزای جمعه و فصلای خاص کار می کردیم. فعلا چیزی برا فروش نداریم.
وبلاگی سه: اهن اهن! من والا هرچی به این ذهنم فشار میارم دیگه چیزی تراوش نمی کنه. نمیشه آقا نمیشه! ته کشیده همه چیز!
وبلاگی چهار: آقایون آقایون. صبور باشیم. باید کمی صنف رو تقویت کنیم. نیروی تازه بیاریم تو خط. به هر حال نیروی تازه نفس می تونه یه کم این قار قارک رو را ببره تا چن قدم. آهای آهای نیروی جدید! نیروی جدید! نبود؟ زیاد توفیر نداره خوب و بدش ما باید نیروی جدید بیاریم تو خط…..
….
این داستان می تواند برای هر نوع صنف وبلاگ نویسی در هر زمینهای بارها و بارها تکرار شود. داستان تم مشخص خودش را دارد. وبلاگ نویسی بلوچستان نیز چندان از این قاعده مستثنی نیست. من اگر بخواهم برای روند بلاگ نویسی در مورد بلوچستان تحلیلی ارائه دهم باید بگویم در سیکلهای مختلف در زمانهای کوتاه یا بلند داستان بالا تکرار شده و می شود.
زمان انتخابات
زمانی که من آن راحضور دوره عملگرایی فصلی نامیدهام. بعد از ۱۲ اسفند و تقریبا پس از مشخص شدن نتایج انتخابات کرکره بسیار از وبلاگهای بلوچستان که قبلا تقریبا فعال بودند پایین کشیده شد. اگر برخی ویکی لیکس های بعد از انتخابات را از این جریان وب نگاری مجزا بدانیم، تقریبا جریان انتخابات با فروکش کردنش آن جریان وب نگاری را به وادی فراموشی برده است. تقریبا پس از انتخابات قارچ وبنگاران انتخاباتی سریعا پژمرد. متاسفانه چه بسیاری به این جریان به غلط دل بسته بودند. آن را شاید مقدمهای برای گسترش کمی و کیفی وبنگاری بلوچستان می دانستند. چه بسیار بودند کسانی که خود را روزنامه نگار و وبلاگ نویس می دانستند با گذشتن آن فصل دیگر نه حرفی برای گفتن داشتن نه دل و دماغی برای نوشتن برایشان باقی مانده بود. چند و چون نتایج انتخابات چندان در فروکش کردن این حباب موثر نبود. حباب حباب است و عمرش به تار موی بند است.
خلاء
جریان دیگری که در وبنگاری معمولا وجود دارد فروکش کردن سوژه و نبود افکار خلاق در ذهن وبنگاران است. فرقی نمی کند شما چه کارهاید یا چه تخصصی دارید، مهم آن است بتوانید از افکار و اطلاعات دیگران بتوانید برای خودتان فکر جدید تولید کنید. آن فکر جدید را می توانید در قالب نوشته برای دیگران بیان کنید. در وهله اول باید خواننده خوبی باشد تا بتوانید نویسندهی بهتری باشید. آیا ما کسانی را که برای نوشتن دعوت می کنیم زمینههای نوشتاری،تحلیلی،فکری و تخصصی مناسب برای پیوستن به جریان وبنگاری دارند یا خیر؟ اگر جواب به این سوال با توجه به هر کدام از مولفهها خیر باشد، بهتر است جهتدهی استراتژیهایمان را عوض کنیم. باید دیگران را بیشتر به خواندن افکار حول موضوعات مختلف و آن موضوع تخصصی خود دعوت کنیم. وقتی کسی به اندازه کافی پذیرنده دانش و اطلاعات موضوع مورد بحث شد می توان بر روی او در تولید دانش تخصصی و عمومی سودمند حساب باز کرد. وبنگاری بلوچستان نیز از این قواعد جدا نیست. ما بسیاری را بدون در نظر گرفتن تواناییهاو تخصصشان دعوت به نگارش مطالبی در زمینه بلوچستان کردیم. بدون آن که در نظر داشته باشیم که آنها خیلی زود ذخیره دانششان ته خواهد کشید. در بین وبنویسان بلوچ از این نمونهها مثال فراوان وجود دارد. کسانی که با هیاهوی زیاد وارد گود شدند و تب زیادشان باعث شد خیلی زود عرق کنند. چند صباحی این تب فروکش کرد و دیدند چیزی برای گفتن ندارند. این موضوع باعث سرخوردگی فردی و جمعی خواهد شد. ما باید به فکر تقویت کیفی جریان وبنگاری باشیم تا کمی آن.
سیمرغ یا سیمرغ
خیالتان راحت هیچگاه به سیمرغ نخواهید رسید چون اصلا وجود ندارد. سعی کنید هر کدام مرغ باغ باشید. هر کدام به سمت هدف متعالی جامعه حرکت کنید. جامعه را بشناسیم و بشناسانیم. در این میان یک مغز متفکر،رهبر،کدخدا و غیرهای وجود ندارد. اما هر کدام از ماها مغز متفکری هستیم. در ذهن خود ایدههایی داریم. پس به جای آنکه در پی وحدت جامع و غیر متکثر باشیم باید به دنبال وحدت در عین کثرت باشیم. وحدت برای دغدغه آبادانی،پیشرفت همه جانبه جامعه است. فضای وب باید فرصتی برای تمرین شنیدنها گوناگون باشد. سعی نکنیم مانند هم فکر کنیم و در آخر یکی سیمرغ ما باشد بلکه هرکدام در هر زمینهی تخصصی خود حرفی برای گفتن داشته باشیم.
مطلب دیگر طولانی می شود. شاید در مجالی دیگر درباره مسایل فنی و محتوایی وبنگاری مطلبی بنویسم.
پ.نوشت۱: دارم درباره ادبیات بلوچستان و نام آوران آن مطالبی آماده می کنم. عطاشاد،قاضی،زینت ثنا بلوچ، مراد ساحر و … منتظر باشید.
salam mesale zibayi zadid va in neshan dahndeye zoghe sarsharetan mibashad.vahadt dar eyne takasor ,shoare khobi ast.
نگاه از بالا.
ما همه موجوداتی ذره بینی بودیم در میدان دید تو برای خودمان کدخدا و خان و حاکم بودیم. اما خود تصوری از ذره بین تو نداشتیم و نمی دانستیم که آن بیرون امکان مقایسه خود با دیگران هست. و می شود ناچیزی خود را شناخت. و کمی آزرم داشت. و پا به هشیاری پیش گذاشت. ما تماشائیان خوبی بودیم برای تماشاگرانی که خود به میدان نیامدند. تنها از ان بالا به ما خندیدند یا بزرگواری کردند و نخندیدند. و تو به ما اندیشیدی، از آن بالا….همان بالا بمان.
سلام
بنظرم وب نویسی بلوچ موتورش روشن شده است و حرکت کرده است. من خیلی خوشبینم . می شود گفت آنهایی که چیزی در چنته دارند بدلیل گرمی فضا دارند وارد فضا می شوند. خیلی ها دارند سایت راه اندازی می کنند . در کل مصطفی می شود امیدوار بود.
مصطفی داری چند شغله میشی ها، اون از لیگ وبلاگی که هفته اول تعطیل شد. اینم از صنف بلاگی!! یا صنف یا لیگ تکلیفتو روشن کن 🙂
@نوهان
اون لیگ چن تا مشکل داشت: یکی که دوستان نمی نوشتن. دوم اینکه سیستم بلاگینگ ایرانی کمی دست و پاگیر برای تولید آمار. امیدوارم به صورت ماهیانه یه گزارشی بدم.