«فراقی»
احمد شاملو (فروردین ۱۳۵۴ – رُم، ایتالیا)
چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمونِ تلخِ زنده به گوری!
چه بی تابانه تو را طلب می کنم !
بر پشت سمندی
گوئی
نوزین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه ئی بیهوده است.
بوی پیراهنت،
این جا
و اکنون . –
کوه ها در فاصله
سردند
دست
در کوچه و بستر
حضور مأنوس دست تو را می جوید،
و به راه ْ اندیشیدن
یأس را
رج می زند
بی نجوای انگشتانت
فقط .-
و جهان از هر سلامی خالی است
سلام آپم لطفا سر بزنید همراه با نظر ممنون[گل][گل][گل][بدرود]