پریباد
بالاخره پس از مدتها گشتن این سو و آن سو برای پیدا کردن کتاب پریباد،محمد علی علومی، از کتابفروشی آنلاین تهیهاش کردم. پیش از خواندن از چند نفر دربارهاش چیزهایی شنیده بودم و توصیههایی برای خواندش. مدتها بود که چنین کتابی ندیده بود. کتابی که نتوانم لحظهای آن را زمین بگزارم. حال این سطور را می نویسم دوست دارم درباره حس و تاثیر این کتاب در خودم به جای نقد اثر کلامی چند بگویم.
اولا باید به آقای علومی برای نوشتن این رمان تبریک بگویم. هرچند خودم را رمان خوان متبحری نمی دانم ولی از میان آثار ایرانی که خواندهام این کار را تا مدتها در خاطر خواهم داشت. برای نوشتن رمان باید ذهنی فوق فعال داشت. برای نوشتن رمان بلند این فعالیت باید خیلی بالاتر از حد تصور باشد. رمانی با ۵۴۰ صفحه تقریبا با رویدادها و شخصیتها فراوان با تم و زیر تمهای فراوان همچنین توصیفات فراوان از اشخاص،صحنهها و رویدادحتما از نویسنده نیرو و وقت فراوان خواهم گرفت. از برجستگی های رمان پریباد حفظ کشش و تعلیقهای درست در داستانی به آن بلندی است. پریباد قصهی قصههاست.
پریباد را می توان گونهای از «صد سال تنهایی» ایرانی دانست. در این داستان ما از گذر قصه از مسیر تاریخ در قرن معاصر عبور می کنیم. پریباد روستایی در دل کویر است که در آن رویدادهای عجیب روی میدهد. در آن افراد گوناگونی از اقشار مختلف حضور دارند. نویسنده در طول داستان سعی کردهاست ما را به سرگذشت هرکدام از آنها به گونهای آشنا کند. البته این تنوع رویدادها و شخصیتها خللی در روایی و گیرای داستان ایجاد نمی کنند.
«پریباد» اسمش خود یادآور داستانهای جن و پری است. نویسنده با انتخاب سبک رالیزم جادویی سعی کردهاست ترکیبی از واقعیت و جادو را در داستان به ما بنمایاند. برای آنکه داستان رنگ و روی افسانه به خود نگیرد نویسنده سعی می کند تعادل میان رالیزم و جادو را رعایت کند.
«میرویس»، «عیدک»، «بی بی ماهی» و برخی اسامی خارجی که در این داستان حضور دارند هرکدام نماینده بخشی از جامعه و حتی جهان هستند. از تکنیکهایی که در نوشتن این داستان به خوبی از آن استفاده شده درهم آمیختگی مرز وهم و واقعیت است. در جای جای داستان ما با در هم بودن صورت واقعیت در هالهای از مه خیالات روبهرو هستیم. همین باعث می شود که گاه داستان برای خواننده گنگ و نامفهوم باشد. البته این التقاط واقعیت و خیال برای بسیاری یادآور داستانهای و افسانههای ایرانی است. این نوع بی مرز بودن خیال و واقعیت تا حدود زیادی ناشی از محیط کویر است. کویر بی انتهاست گاه واقعیت و گاه سرآب به ما نشان می دهد. تشخیص این دو از هم کار بسیار دشواری است.
به هر رو برای آنکه این نوشته همانند «پریباد» به درازا نکشد در پایان دوست دارم به همه شما خواندش را توصیه کنم.
شب دراز بود، قلندر خوابش آمد….!
با توصیفاتی که دادی مشتاق به خواندنش شدم و واقعا وقتی آدم خوب بیاندیشد متوجه می شودچقدر چیزهای خواندنی وجود دارد که به خواندنشان محتاج است.