نگاهی به جامعه بلوچ از منظر ادبیات کلاسیک
اشعار کلاسیک بلوچی عمدتا به دورههای حماسی-قهرمانی مختلف تقسیم می شود. موضوع عمدهی این اشعار جنگ و جدلهای میان قبیلهای است. بیشتر اشعار با قطعهای کوتاه که سراینده خودش را به عنوان قهرمان اصلی معرفی می کند شروع می شود. چون این اشعار به صورت شفاهی ثبت شدهاند به علت تغییراتی که در انتقال آنها در دورههای زمانی مختلف روی داده است درباره جزییات حوادث اطلاعی در دست نمی باشد.
عمدتا حوادث تاریخی که در این اشعار به آن اشاره می شود در قسمت شرقی بلوچستان، در پاکستان کنونی، از سالهای ۱۵۰۰(م) به بعد روی داده است. هرچند در برخی اشعار به نقاطی از ایران اشاره می شود اما به طور قطع نمی شود درباره مکان و زمان این اشعار اظهار نظر کرد.
برای فهم دقیق اشعار کلاسیک بلوچی شناخت جامعه آن دوره از ضروریات می نماید. آن چه که از اشعار به دست می آید این است که عمدهی اشعار اسطورهای و جامعهی مربوط آن قبیلهای، سلسله مراتبی، مردسالارانه که در آن هر فرد کاملا تحت فرمان قبیلهاش می باشد. زنان هرچند در جامعه حضور دارند ولی تاثیرشان در بسیاری از حوادث ثانوی می باشد. زنان دلیل عمدهی جنگها بخصوص رقابت بر سر آنها بوده است. حوزه تاثیرگذاری زنان عمدتا در زندگی خانوادگی، قبل و بعد از ازدواج، بوده است و کمتر نقش فعال در اجتماع عمومی دارند.
در دوره کلاسیک قبایل بلوچ بدین گونه ساماندهی می شدند که رهبری(سردار) ارثی آنها فردی بود که با کمک دوستان و جمع مشاورانش قبیله را راهبری می کرد. قدرت سردار محدود بوده و از منشا توافق عمومی و شورای بر روی موضوعات حاصل می شد. افراد جاه طلب قبیله همیشه منشا درگیریها بودهاند. اصولی که سردار براساس روابط دورنی و برونی جامعه را تنظیم میکرد «رواج» نامیده می شد. شورای ریشسفیدان (جرگه کماشان) نقش مهمی در جامعه و رهبری آن به عهده داشته است. این شورا که همیشه دارای اعضای ثابت نبوده است در هر زمان از طریق اجماع عمومی انتخاب می شدند. تنها در زمان نصیرخان اول خان کلات(۹۵-۱۷۴۹) اعضای شورا به شکل دایمی منصوب شدند.
بلوچ تا حدود قرن چهاردهم میلادی عمدتا زندگی کوچنشینی داشته است. بعد از این زمان قبایل شروع به سکونت در جایگاهی ثابت کردند و زمینهایی را به عنوان جایگاه سکونت خود بازشناختند. مردم در این زمان به پرورش گاو،گوسفند، بز و شتر مشغول بودند. مردم از زمین برای چرای گلههای خود که چندان بزرگ نبودند استفاده می کردند. حق چرا یکی از زمینههای ایجاد اختلاف و درگیری میان قبایل مختلف بلوچ بوده است. کشاورزی و تجارت در جامعه کلاسیک بلوچستان که اشعار حماسی اسطورهای مربوط آن است مقولههای غریب هستند. دامداری بخش عمده فعالیت مردم بلوچ را تشکیل می داد که در این بخش زنان می توانستند مستقلا گلههای دام خود را داشته باشند. برای بسیاری از قبایل جنگیدن از دلایل اصلی زندگی مردم در آن دوره بوده است.
برای مردان زیستن اثبات توان و قدرت خود در زمینههای مختلف از جمله غرور در میداین جنگ قبایلی است. این جنگهای که میان گروه قهرمانان صورت می گیرد منبع اصلی اشعار حماسی و رزمی و تراژیک ادبیات بلوچ است.
زندگی روزمره مردم بلوچ تحت تاثیر قانون نانوشته «رواج» است. در دوره نصیرخان این قانون به شکل نوشته به فارسی تدوین گردید. رسومی که در بالا به برخی از آنها اشاره شد همراه با برخی وظایفی که از طریق «رواج» مشخص شده است عمیقا در جامعه بلوچ رسوب کرده است. سه وظیفه اصلی بلوچ براساس «رواج» که ستون زندگی قبایلی بلوچ بوده است عبارتند از: ۱. باهوٹداری ( پناهندهپذیری) ۲. مهمانداری ۳. بیڑگری(انتقام جوی)
۱. هر فرد بلوچ باید به هرکسی که پناه خواست بدون سوال و جواب وی را پناه دهد. فرد ممکن است به علت پناه دادن به شخص مورد نظر دچار مشکلات و دردسرهایی شود ولی نمی تواند از پذیرفتن پناهنده سرباز زند.
۲. عمدتا سردار یا نمایندگان او از مسافران حداقل سه روز پذیرایی می کنند.
۳. انتقام گیری یکی از دلیل اصلی جدلهای میان قبایل و خانوادههای بلوچ است. این وظیفه تک تک اعضای مرد قبیله است که انتقام مورد نظر را بگیرند. انتقام گیری به خاطر کارهای اشتباه، توهین، تحقیر خانواده یا قبیله به عهده فرد گذاشته می شود. انتقام گیرنده نه سوال می کند و نه از زیر آن شانه شانه خالی می کند. بسیاری از درگیریها از تضاد میان وظایف فردی و قبیلهای رخ می دهد.
فردی که این قوانین را به درستی رعایت می کند شخصی «ننگدار»،شرافتمند، شناخته می شود. «ننگ»،شرافت، عنصر معنا بخش زندگی بلوچ است و بدون شرافت زندگی کردن غیرممکن می نماید. شرافت فرد حتی باید به قیمت جان حفظ شود. به همین دلیل است که بسیاری از قهرمانان بلوچ در اشعار کلاسیک قهرمانان تراژدی هستند.
آنچه که مختصرا توضیح داده شد بخشی از ادبیات کلاسیک بلوچ و اشعار حماسی او بود. آنچه که در این اشعار علاوه بر اطلاعات تاریخی، ادبی و جغرافیایی به دست می دهد مسایل جامعه مردمانی بودند که در آن زمان زیستهاند. تاریخ و ادبیات بلوچ به لحاظ نوشتار بسیار نوپا است. مهمترین منبع اشعار کلاسیک ذهن مردم بلوچ بوده است که آنها را سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل کردهاند. تایید تاریخی رویدادهای ذکر شده در این اشعار بسیار دشوار است. مکانهایی که در این اشعار نام برده شدهاند عمدتا در کیچ، مکران، سبی و غرب پنجاب هستند. ظاهرا این رویدادها در ایران یا افغانستان روی ندادهاند. آنچه در اشعار این دوره درباره جامعه مورد بحث گفته شده است تصویری تقریبا کلی با بسیاری از جزییات است که تغییرات تاریخی-اجتماعی جامعه بلوچ را می نمایاند. تصویری که از این دوره ادبی به دست می آید بطن جامعه را به لحاظ شرایط وقوع آن رویدادها برای مخاطب نمایش می دهد.
درود دوست عزیز، مطلب جاندار و قابل تعمقی بود، که به گمانم در ارتباط با حوادث اخیر نوشته شده بود.اخیراً و در جریان وقوع حوادث اخیر که در واقع به نوعی نقض قوانین نانوشته «رواج » است ؛ عمده مردم بلوچ اظهار ناراحتی می کنند، شخصاً این ناراحتی را خوش یمن و نوید بخش روزهای خوش می دانم، چون جامعه سنتی، منجمد و سنگی بلوچ تنها با چنین تکانه های مهیبی باید از جایش تکان می خورد و خواهد خورد. چنانچه قبلاً و در نوشته ای که در مورد نقد سنت و مدرنیته در جامعه بلوچستان نوشته بودم، این حوادث به نوعی نشان از پیشرفت قوم بلوچ و ورود به دوره جدید و گذار از سنت به مدرنیته است. در واقع با وقوع این حوادث یاد جمله های میخائیل باکونین و رفیق شفیقش سرگئی نچایف می افتم که می گفت”هدف ما ویرانی مهیب و کامل و عاری از هرگونه ترحم است. ما اتحاد خود را با دنیای وحشی راهزنان، این انقلابیون واقعی و یگانه اعلام می داریم” آری شاید تاریخ جدید برای این قوم تیره بخت سرنوشت محتومی جالب توجهی در نظر گرفته باشد.
سلام آقا مصطفی
خسته نباشید زحمت کشیدید دستتان درد نکند وقت کردید به ما هم سری بزنید منتظر حضور گرمتان هستم.
سپاس
سلام
یادداشت در خور تاملی بود
وقت کردید به ما هم سر بزنید
gnu.org)gnome.orgباعرض سلام و وقت بخیر خدمت شما دوست گرامی می رساند با توجه به مشاهده سابقه کاری شما متوجه شدیم اغراقهای زیادی نوشته اید:
۱-باتوجه به مکاتبات صورت گرفته با گروه لینوکس زمین شما هیچگونه رابطه ای با این گروه نداشته اید و ندارید.
۲-دقت فرمائید سیستمی که شما آن را پارسیدورا نامیده اید یک سیستم رایگان خارجیمی باشد که طبق قوانین معرفت جهانی(http://www.gnu.org) این کار دور از شئون انسانی می باشد که برنامه نویسی یک سیستم دیگر را به نام خود ثبت نمائید.
۳-طبق مکاتبات صورت گرفته با http://fedoraproject.org/ شما هیچگونه ارتباطی با آن ندارید.
۴-طبق مکاتبات صورت گرفته با http://www.gnome.org/ شما هیچکونه ارتباطی با آن ندارید.
۵-ترجمه نیاز به کار خاصی ندارد.
قصد استخدام شما در یکی از بزرگترین شرکتهای استان را داشتیم که با توجه به مکاتبات صورت گرفته منصرف شدیم
کدام اغراق است دوست عزیز…
۱. می تونین با شماره یا ایمیل آقای کشتکاری (مدیر بخش نرمافزاری) یا آرمین رنجبر همه لیست میلهای تیم زمین تماس بگیرین و نقش و ارتباط من رو با زمین بدونین
۲. دوست عزیز شما به صفحات ویکی فدورا مراجعه کنین نوشته حتی می تونین کلا این نسخه بازسازی شده را با نام جدید ارائه کنید. پس پارسیدورا یک ریمیکس از فدورا است با نام جدید. در ضمن نوشته شده بنیانگذاری این سیستم که با دوستان انجام شده و چیز عجیبی نیست. توی سایت پارسیدورا هم نگاه کنین نوشته که جریان چی بوده
۳. این هم از اون حرفاس. شما با کی تماس گرفتین اصلا می دونین فدورا چی هست؟حداقل ایمیل من lashar at fedoraproject این ارتباط رو می تونه نشون بده. کافیه یه سرچ بزنین رابطه ایران و فدورا براتون چیزای زیادی دستتون میاد
۴. اینم ارتباط گنوم https://l10n.gnome.org/users/[email protected]/
۵. در این استان هیچ شرکت بزرگی وجود نداره. بنده نیازی به استخدام ندارم چون کارمند هستم نیازی به استخدام شما هم نیست. کل از طبیب بودی…
نکته آخر حسادت چیز خوبی نیست دوست من. من از امروز به میزان ۱۰۰۰ برابر به این باور رسیدم که کارم درست و قوی بود که تونسته حسادتی را برانگیزه