تجارت در آموزش
نگاه تجاری به آموزش یا نگاه بازاریابی به مسایل آموزشی منافع و مخاطراتی دارد.
آموزش وقتی به عنوان کالا تلقی شود، سود و زیان اولویت خواهد شد. پس کسانی که آن را محلی برای سود بیشتر می دانند خود کالا چندان اهمیتی ندارد بلکه بازار حاشیه آن برای سرمایه گذاری مناسب است. پس رقابت در حقیقت برای بهبود اصل موضوع نبوده بلکه محصولاتی آماده شود که فروش بهتر داشته باشد.
تاجر سعی می کند با متوسل شدن به هر وسیلهای فقط کالایش را رد کند. اینکه تاثیر محصول در کاربر نهایی و نظام آموزشی چیست چندان اهمیتی ندارد. در این نگاه آموزش مشکل و مانعی است که باید برای رفع آن راه حلی نشان داد. پس کتاب های فست فودی یا کنکورمحور منظورشان حل سریع معضلی به نام کنکور است نه ارتقا آموزش. تفکر انتقادی و آموختن علم دغدغه اصلی این جریان نمی باشد. هدف تهیه دفترچه های راهنما برای نوعی تکنسین کنکور است.
نگاه بازاریابی به آموزش به طور کلی مردود نیست. بلکه آنچه به اصل آموزش ، تفکر همراه با تربیت نسلی خلاق و پرسشگر بپردازد حائز اهمیت است. معلم، مولف، مدرس، نظام آموزشی باید با در نظر گرفتن نیازهای اجتماع و توانمندی فردی بتوانند بسته آموزش را به گونهای طراحی کنند که خروجی آن فردی خلاق و شهروندی مسئول باشد. نه آنکه مراحل آموختن را صرفا موانع برای پرش به مرحله بعد و بعدتر که نهایتش چیزی نیست بیاموزد. یکی از دلایل رشد مدرک گرایی همین است. ما افرادی را تحویل اجتماع می دهیم که آموزش را به منظور آموختن و به کاربستن دانش برای ساخت جامعه بهتر به کار نمی گیرد بلکه آن را ابزاری برای کسب درآمد نگاه می کند. پس هرچه این سنگ مدرک پر پیمانه تر باشد شانس را بیشتر یار خود می پندارد.
حال جامعه با خیل عظیم از افراد مواجه است که فکر می کند همه موانع آموزش را با کسب مدارکی رد کرده اما ابزاری که در دست دارد کلید راهگشای هیچ دری نیست.
پس مانع پنداری آموزش و راه حل های فستفودی سبب گسترش کاسبی کنکوری شده و آموزش و خلاقیت قربانی اصلی است