شعری از بشیر بیدار
![بشیر بیدار](https://mostafadaneshvar.com/blog/wp-content/uploads/2013/08/167118_185090198169581_2447744_n-1.jpg)
ترجمه شعری از بشیر بیدار شاعر بلوچ
کرده است زندگانی در رهن شراب هایش
هیچ کم نشود این درد و عذابهایش
به در شدن ز چنین زندانی هست گران
زان بند پیچ و تاب زلفهایش
وه چه دلنشین است لبخند دوست
نمانده بویی تو گویی چو گلابهایش
پاک است چون کتاب بدن تو
ما ناخواندهی دگر کتابهایش
کند او ظلم و ما تحمل《بشیر》
مطمئن روزی رسند روز حسابهایش