ارباب حلقه ها

رفتار و افکار ما برآیند حلقه هایی نامرئی هستند که خواسته یا ناخواسته ما را احاطه کرده اند. حلقه دوستان، حلقه خانواده و اطرافیان، جامعه و الان با گسترش زیست مجازی اطرافیانی از هر گوشه‌ی جهان در ما و فرم پذیری ما موثرند.
ما حتی اگر روزی بر حلقه‌ای بشوریم و آن را رد کنیم بعدها به همان نقطه انفصال اما این‌بار اتصال مجدد خواهیم رسید. یادمان باشد حلقه و جهان گرد است و از آنها تقریبا گریزی نیست.
یک قشر، یک گروه یا طبقه اجتماعی در خود ارزش هایی نهادینه دارد. برخی از ارزش ها نقش هویتی در آن جمع دارند. این ارزشها از نسل به نسلی یا منتقل می شود و یا با نمود جدید بازتولید خواهند شد.
شما اگر شما یک دهقان ، یک معلم ، یک تاجر، یک خان‌زاده یا از طبقات بالا یا پایین جامعه هستید به احتمالا فراوان پدران شما نیز در همان نقش یا طبقه بوده‌اند‌. اگر شما خلاف جریان بر برخی اصول ارزشی آنها شورید اما روزی خواسته و ناخواسته به محل فراق باز می گردید‌. اگر در کشوری با گرایشات مذهبی رادیکال و جنگ زده مثلا از محیطش فرار کردید بعدها در جامعه مقصد راه سعادت را رجعت به اصل خود و ایجاد تمایز با جامعه می دانید.
اگر روزی اجداد شما خان، سردار و رئیس قبیله بودند شما ارزش رهبری و کنترل جامعه را حفظ می کنید و سعی خواهید کرد در شکل نوینش باز آفرینی کنید. مثلا دوست دارید رئیس فلان شورا یا اداره شوید تا در قدرت سهیم باشید.
حتی شما یک آنارشیست و شورشی در آن چارچوب ها باشید اما دیر یا زود به تنظیمات کارخانه باز می گردید. “من چطور می تونم با کسی که باباش نوکر بابام بوده به عنوان کارمند و رئیس اداره زیر یک سقف باشم”،” اینا اصلشون خوب نیست باهاش ازدواج نکن”
حال جامعه فعلی ایران و مدل سیستان و بلوچستانی را نظر بگیرید. تضادها و تفاوتها را اگر در نظر نگیریم و فقط رفتار اقتصادی جامعه را در نظر بگیریم متوجه حلقه ها بسته و بازتولید ارزشهای اقتصادی خاص هر جمعی می شویم.
یک سوخت بر امروز حتما پدر‌ یا اطرافیانش قبلا با تویوتا ۲۰۰۰ یا ۱۶۰۰ سیگار قاچاق می کرد.قبلتر پدران آنها با شتر از کویته یا کراچی مال التجاره این ور آن ور می بردند. آنها از گیر افتادن در ریگزارها یا دره ها می گفتند، بعدا بچه هایشان از در رفتن از جلوی ژاندارم و آجان‌ها قصه می گفتند الان هم آن بچه ها از “شوتی” ها در بازگشت به خانه خاطره تعریف می کنند. بچه عکس “شوتی” در اینستاگرامش آپلود می کند تا خیالش از کار کردن چرخه حلقه خاندانی خودش راحت باشد.
شاید نگاه دوار و حلقه‌ای به روابط بین نسلی کمی جبرگرایانه باشد اما رهایی از این قیود یا به قول افلاطون بت‌ها بسیار سخت است. به نظرم گسستن از حقله ها و درافکندن بنیان نو همیشه بخشی از روند جهان است اما نباید از حرکت پاندولی جریانات اجتماعی غافل بود. ما شاید الان به منتهی الیه توسعه کش یافته ایم اما اینکه خودمان یا دیگرانی ما را به سمتی مخالف ببرند هیچ بعید نیست. به نظرم رشد فردگرایی خردمندانه در کنار ساختارهای اجتماعی نهادینه شده کارا شاید بتواند ما را از حرکات پاندولی و یا ارباب حلقه ها نجات دهد.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *