بیا او مرید، بیا او مرید، بیا او مرید دیوانگیں بیا بیا کہ دیوانے کنوں، مولانگ و مستانگیں سوتکگ ترا عشقءِ زراب، مارا غماں کرتگ کباب تو ھانلءِ درداں زرئے، ما پہ وطن جانانگیں چاکر تئی دوستءَ پلت، چما دگہ ڈنگاں وطن تو سر پہ شیدائی شتئے، ما پیھناں زنداگیں تو ھانلءَ اِشت و شتئے،…
شعری از حضرت حافظ به یاد آن روزهایی که با نوای جاودانه استاد شجریان آن را می شنیدم. در کودکی یکی از دل مشغولی های من شنیدن آواز استاد و خواندن شعر حافظ بوده است که هنوز هم ادامه دارد.سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند دی گلهای ز…
شهر در پیات خواهد آمد شهر گفتی « به سرزمینی دیگر خواهم رفت، به دریایی دیگر می رم. شهری دیگر بهتر از این پیدا خواهد شد. هر تلاش من محکوم به تقدیر است، و قلب من — همانند جسدی — مدفون می شود. چه مدت ذهنم در این برهوت باقی خواهد ماند. به هر کجا…
در دفتر رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه تربیت معلم تهران عکسی از پروین دیدهام. او مدتی مدیر آنجا بود. بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت مهر بلند، چهره ز خاور نمینمود ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت آمد طبیب بر سر بیمار خویش،…