زوال فرهنگ
فرهنگها معمولا به دو دلیل عمده از بین میروند.اول آنکه در تماس با فرهنگهای دیگر ممکن است رنگ ببازند و شاید در مراحل حادتر فرهنگ به طور کلی از بین برود. دلیل دوم این است که مردم زبانی که به آن فرهنگ متعلق است را فراموش کنند.
هنگامی که در یک جامعه بیش از یک فرهنگ متداول باشد معمولا یکی از فرهنگها بر دیگر فرهنگها برتری نسبی دارد. فرهنگ برتر سعی دارد که برتری خود را نسبت به فرهنگهای دیگر همیشه حفظ نماید. یک فرهنگ در حفظ برتری فرهنگ ممکن است که حتی به روشهای تند و خشن حتی روی بیاورد. روی آوردن به تبلیغ به وسیلهٔ رسانههای مختلف از دیگر روشهای متداول اشاعهٔ فرهنگی در یک جامعهاست. در جوامع چند فرهنگی مردمی که به فرهنگ کوچک متعلق هستند خواسته یا نا خواسته به فرهنگ برتر گرایش پیدا میکنند. این یکی شدن هنگامی که مثلا یک فرد مهاجر به سرزمینی وارد میشود نیز دیده میشود. این حل شدن در فرهنگی غیر خودی باعث مشکلاتی برای فرد میشود مثلا فرد ممکن است دچار شوک فرهنگی یا در مراحلی بیگانگی فرهنگی شود. در واقع میتوان به کلام ساده گفت که فرهنگ بزرگ تر همیشه پتانسیل چیره شدن بر فرهنگهای کوچک تر را دارد و خرده فرهنگها معمولا تمایل به اتصال به فرهنگ برتر و حتی در مواردی حل شدن در آن فرهنگ را دارد. نمونهای که میتوان برای فرهنگ خرده و فرهنگ برتر دربارهٔ مردم بلوچ میتواند ذکر کرد مربوط به پذیرش فرهنگ بلوچی از طرف مردم براهویی است. فرهنگ بلوچی به عنوان یک فرهنگ بزرگتر در مقابل براهویی قرار داشت و مردم براهویی فرهنگ و حتی در حال حاضر زبان بلوچی را نیز پذیرفتهاند.
مهم ترین روش شمول همگانی یک فرهنگ اشاعه زبان آن فرهنگ است. زبان را میتوان به عنوان پشتیبان اصلی یک فرهنگ به حساب آورد. به عبارت دیگر با از بین رفتن یک زبان خیلی زود فرهنگ متصل به آن از بین خواهد رفت. مثلا در آمریکا برخی قبایل سرخ پوستی وجود داشتهاند که اکنون از آنها نشانهای بر جای نیست و یا حتی زبانهای وجود دارند که ممکن است یک یا دو نفر به آن تکلم میکنند. با از بین رفتن آنها زبانشان نیز از بین خواهد رفت و به طبع فرهنگ آنها نیز مانند زبان نابود خواهد شد. به طور خلاصه میتواند نتیجه گرفت که شالوده فرهنگ زبان است اگر بین برود زوال فرهنگ حتمی خواهد بود. عکس این عمل نیز صادق است یعنی اگر زبانی دگر بار زنده شود فرهنگ مربوط به آن نیز تا حد زیادی احیا خواهد شد. نمونهای که میتواند برای این مدعا بیان کرد بازسازی زبان عبری است که در اسرائیل روی داد. همان گونه که میدانیم زبان عبری زبان کتاب مقدس بودهاست ولی هیچ جامعهای به آن تکلم نمیکردند تا آن که با روشهای زبان شناسی این زبان دوباره متولد شد و مردم اسرائیل به آن تکلم کردند.
برای نتیجه گیری از بحث زوال فرهنگ باید گفت که فرهنگهای موجود در یک جامعه و موقعیت فرهنگ مورد نظر در رابطه با فرهنگهای سبب زوال یا دوام یک فرهنگ میشود. اگر یک فرهنگ در موقعیت پایین تر قرار گیرد به طور حتم تحت تاثیر فرهنگ غالب خواهد گرفت. مورد دوم مسئله زبان است که همان طوری که گفته شد اساس دوام یک فرهنگ است. چنانچه یک زبان از بین برود یا متحول شود زوال و تحول آن فرهنگ حتمی خواهد بود. در قسمت بعدی به بررسی دقیق تر نقش زبان در مقوله فرهنگ بخصوص درباره نقش حفاظتی زبان خواهیم پرداخت.