برداشتی آزاد از یکی از اشعار مبارک قاضی برای نشان دادن اندیشههای نهفته در اشعار نوین بلوچی گویند مردم، زمانه زمانهای دگر است اما این دل همانی است که بودست بود آیا؛ آفتاب به هنگام پرتو فشانی کند؟ بود آیا؛ ستارگان به «گلزمین» آیند؟ بود آیا؛ بلبل الحان کند بود آیا؛ شادی و سرور بدون…
مجموعه ای ساده از چند لغت بلوچی که در برخی اشعار شعرای معاصر به کار رفته اند به عنوان درس کوچک ارائه خواهد شد. مے دل ءَ کوش* نساچیت** (شعر از مبارک قاضی) *کوش: /kouṧ/ باد خنکی است که در تابستان از سمت جنوب شرق می وزد. این باد تابستانی در رسیدن میوه خرما نقش…
شعری از امیرخسرو دهلوی – شاعر پارسیگوی هند کافر عشقم مسلمانی مرا در کار نیست هر رگ من تار گشته حاجت زنار نیست از سر بالین من برخیز ای نادان طبیب دردمند عشق را دارو به جز دیدار نیست ناخدا در کشتی ما گر نباشد گو مباش ما خدا داریم ما را ناخدا در کار…
مروچی بعد چند مدتی بلوچی نوشتانکی ادان نویسان. مراء امیت شی انت که بلوچی زبان ته اینترنت هم یک شرین جاگاهی داشته بیت. منی امیت شی انت که وتء په پارسی یا انگریزی نوشتن محدود مکننت. اگر چوش بیت بلوچی زبان هنچوش کم کم چه نویسگ بهر زبان بی سوب بیت. من چنت وهد پیشتر…
شعری از رهی معیری که با صدای بنان و آهنگ خالقی جاودانه شد – به مناسبت نوروز گل من بستان، گشته چون رویت چمن از گل شد، چون سر کویت بلبل از مستی هر نفس نغمه ای سر کند سبزه درگیرد روی صحرا را لاله آراید چهره زیبا را قطره باران چهره لاله را تر…