میرلونگ‌خان

میر لونگ خان دومین فرزند ارشد میر حبیب خان یکی از اعضای خانواده مشهور پیندزیی از قبیله زگر منگل بود. او در کیلی منگل نوشکی به دنیا آمد. وی برادر بزرگتر رهبر حزب نشنال عوامی و شاعر ملی بلوچ میرگل خان نصیر بود.
میرلونگ خان تحصیلات ابتدایی را در نوشکی گذراند. پس از آنکه او وارد کارزار شد و نقش مهمی در سیاست های قبیله‌ای آن منطقه ایفا کرد شخص مشهوری در آن ناحیه شد.
تاریخ و سال ازدواج میرلونگ خان نامعلوم است. او سه بار ازدواج کرد. از همسر اولش دو پسر به نام‌های عکیل(عقیل) خان و شایسته خان و یک دختر داشت. از ازدواج دومش هیچ فرزندی باقی نماند. از ازدواج سومش دو پسر به نام‌های اصغرخان و کمبرخان و سه دختر داشت. پسر ارشد او میر عکیل (عقیل) خان یکی از ادبای بلوچستان شد. گفته می شود میرلونگ خان بسیار دوست داشت در اوقات فراقتش شکار کند.
میرلونگ خان و خواهر و برادرانش میراث اجدادی در دشت گوران (شهر کوچکی در ناحیه کلات) داشتند. پس از استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷ و انضمام بلوچستان در سال ۱۹۴۸ به پاکستان میرلونگ خان از طرف نیروهایی پاکستانی بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفتد. این مسئله باعث شد که او مجبور به ترک زادگاهش شده و در دشت گوران سکنی گزیند.
برادر میرلونگ خان، میرگل خان نصیر یکی از شخصیت‌های مهم در حزب نشنال عوامی بود. او وزیر آموزش بلوچستان در طول دولت حزب او در هفتم اوت ۱۹۷۳ بود. ذوالفقار علی بوتو آن زمان نیز مشکلاتی با رهبری حزب نشنان عوامی داشت. پس از آنکه نواب اکبر بگتی در یک سخنرانی در دروازه موچی لاهور اعلام داشت غوث بخش بزنجو و سردار عطاالله منگل قصد دارند بلوچستان را از پاکستان جدا کنند بوتو فرصت را برای اذیت کردن رهبران و کارگران حزب نشنال عوامی مغتنم دید. دول حزب نشنال عوام در سرحد شمال-غربی و بلوچستان سرنگون شدند. رهبران آن به زندان انداخته شدند و عملیات نظامی در بلوچستان شروع شد. در طی این زمان تعداد زیادی مقاومت مسلحانه علیه ارتش پاکستان شروع شد.
هنگامی که ارتش پاکستان وارد دشت گوران شد تا میرلونگ خان را دستگیر کند او جنگیدن را بر تسلیم شدن ترجیح داد. پس از آن جنگ طولانی میان ارتش پاکستان با سلاح‌ها مجهز و تنی چند از بلوچ‌های بومی (که جنگیدن در کنار لونگ خان را برگزیده بودند) با اسلحه‌های قدیمی و منسوخ شده درگرفت. پس از تقریبا یک روز نبرد و از دست دادن ۲۹ سرباز ارتش پاکستان توانست یکی از نیروهای بومی را به قتل برساند. سیلنگ هریسون در کتابش ؛در سایهٔ افغانستان: ناسیونالیزم بلوچی و اغوای شوروی؛ در این باره می گوید: میرلونگ خان ۷۲ ساله برادر بزرگتر شاعر و رهبر سیاسی بلوچ میرگل خان نصیر از خانه‌اش به عصا به مرکز میدان رفت در حالیکه تیراندازی می کرد ، می دانست  خواهد مرد پیش از آنکه اجازه دهد ارتش شرافت بلوچ را با آزار زنان خانواده لکه دار کند. او هفت تیر قدیمی اش را برداشت و شروع به شکلیک به سمت سربازان در سنگرهای مستحکم شان کرد.
به زودی مردان زیادی از روستا به او پیوستند و دوش به دوش او چهار ساعت جنگیدند. نیروهای ارتش تایید کرده اند که نیروهای کمکی پیش از آنکه روستا بتواند تسلیم شود باید فراخوانده می شد اما شاهدان عینی بلوچ گفته اند که ۲۸ سرباز پاکستانی پیش از شهادت میرلونگ خان کشته شده بودند. ۳۵ روستایی نیز توسط ارتش پاکستان به قتل رسیدند. بسیار از بلوچ‌ها میرلونگ خان را با نوروزخان رهبر شهید جنبش ۱۹۵۸ مقایسه می کنند. برادر کوچک‌تر میرلونگ خان،سلطان محمد خان، (سرهنگ بازنشسته ارتش پاکستان) روزی که از مراسم خاکسپاری برادرش به کویته باز می گشت دستگیر شد.
میر لونگ خان میراثی را باقی گذاشت که به این زودی‌ها حداقل توسط مردم بلوچستان فراموش نخواهد شد. او با شهید نواب نوروزخان مقایسه می شود. روشی که او زندگی اش را برای میهن فدا کرد باعث شد او شان و اعتبار زیادی برای خود کسب کند. او همیشه وقتی که از شهدای بلوچ یاد می شود یاد خواهد شد.
بر روی سنگ قبر او شعری از میرگل‌خان نصیر که در مارس در زندان وقتی خبر مرگ میرلونگ خان را شنیده نوشته شده است:
بخشی از ترجمه آن شعر:
در اینجا مردی شجاع و میهن دوستی برجسته خوابیده است، درستی در کلماتش. شیر میر لونگ خان قبیله‌اش منگل است فرزند میر حبیب خان مشهور. در اوت ۱۹۷۳ روز هفتم به خاطر ننگ و نام بلوچی  با ارتش پاکستان  برای آزادی ملتش جنگید. او با شهادتش برای خود در بهشت برین جایگاهی ابدی ساخت، همیشه سبز باد.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *