دانشگاه پیام پیر

داستان مدیریت اتوبوسی در این استان، سیستان و بلوچستان، داستان جالبی دارد. شما نیازی ندارید در این صندلی‌هایی که نشسته‌اید دارای توان و استعداد خاصی باشید فقط باید دم شوفر را ببینید. امروز این اتوبوس وارد یک سازمان می شود باید سایر سواران اتوبوس‌های دیگر بار و بندیل ببندند و جای دیگر برای خود دست و پا کنند. کافی است به یکی از سازمان‌های ادارات مرکز استان سری بزنید حتما متوجه حرفم خواهید شد.

پیام نور؟
پیام نور؟

بگذارید مثال روشن و دم دست برایتان بزنم. اگر سر و کارتان به دانشگاه پیام نور مرکز زاهدان افتاده باشد یک نام‌خانوادگی در آنجا بیش از همه به گوشتان آشنا می آید. بله حدستان درست است (OLDI 😆 ). اگر آدم معاشرتی باشد و از همان دم در با نگهبان خوش و بشی کنید اسمش را بپرسید و بگوید فلان کار را دارم، اولا اسمش حتما از همان نوع اسم‌‌ها است و شما را به هم‌فامیلی خود در بخش مورد نظر ارجاع می‌دهد. حالا که کارتان رو انجام دادید و همه انواع یک‌فامیل را دیدید دلتان هم خواست مثلا چایی هم بخورید آقای آبدارچی هم همانی است که باید باشد. اگر خدا خواست درسی هم خواندید حتما همه هم‌فامیلان را که یک فایل هستند را خواهید دید. در آنجا یک نفر جور کمبود نیرو را می کشد. شما زیاد نیازی نیست زحمت بکشید فقط یکی از آن پیران را ببینید حتما ۹۰ درصد واحد‌های درسی‌تان را با او خواهید داشت.

داستان وقتی بغرنج تر می‌شود که پیران  😎 آموزش دهنده که خوشبختانه سطح سوادشان بسیار بالا است کمبود مدرک تحصیلی دارند. مثلا لیسانس! آبیاری گیاهان دریایی در آنجا از ادبیات گرفته تا برنامه نویسی و طراحی و این چیزها به شما آموزش می‌دهد. خوب این دوستان بیشتر سوار بر اتوبوس بوده‌اند و کمتر توانسته‌اند سایر مدارک مورد نیاز را کسب کنند.

در آخر برای آنکه کمتر مشکلی در آنجا پیش آید توصیه‌های ذیل مطرح می شود:

۱.تابلو سردر را عوض کرده و نام آنجا را پیام پیران بگزارید

۲. بر روی لباس کارکنان و غیره برچسبی گذاشته شود که فقط اسم کوچک آنها نوشته شود چون نام خانوادگی مشترک را همه دارند.

۳. وقتی کسی را به هم دیگر پاس می دهند فقط نام کوچکش را استفاده کنند. چون باعث سردرگمی مراجع کنندگان و حتی خودشان خواهند شد.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۳ دیدگاه