فارسی

‏سرود مانوی «انگد روشنان»

روح من می‌گرید از درون
و می‌پژمرد از دلتنگی‌ها
روزهایم با توده‌ای از درد
آشفته شد و متلاطم.

می‌خواهند روح مرا درهم بشکنند
از هر کران رنجی مرا فرا گرفت
مه‌های غلیظ و تیرگی‌های انبوه.
‏روح من از دیدن چهره پنهان آنان،
آه چه ترسید!
اما من می‌مانم!
در دل دریا به پیش می‌روم،
از تلاطم‌ها می‌گذرم،
همهٔ بندها گشوده می‌گردند،
و همهٔ میخ‌های آهنین کنده می‌شوند.

قایق من برمی‌خیزد،
بر سر موج‌های افراشته،
و از هر کران پرتوی برمی‌خیزد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *