نصیر دشتی نویسنده کتاب “بلوچ و بلوچستان” رابطه بلوچ و حاکمیت در طول تاریخ ایران را از نوع عشق-نفرت می داند. گاهی بلوچ در لشکر ایران(پارس) تاجدار و تاج بخش بوده و گاهی به دلیل نارضایتی، از روحیه سلحشوری خود بهره می جسته و سر ناسازگاری با برخی شاهان داشته است. اما هیچگاه عزمی برای تاجخواهی یا حکومت نداشتهاند چون آن را با روحیه آزادگی و جنگندگی خود متناقض می دید.
به هنگام حمله افعان به اصفهان در زمان صفوی میزان نارضایتی بلوچ از حکومت مرکزی به دلایلی زیاد بود. پس آنها برای انتقام از حکومت و تاراج با افغان های غلزایی تا نزدیک اصفهان و گلون آباد همراهی کردند. وقتی شاه سلطان حسین تاج بر سر محمود افغان گذاشت بلوچها بسیار ناراحت و گلهمند شدند که چرا چنین کرد. پس خیلی از بلوچها با مشاورت و نقش آفرینی ملک محمود سیستانی از گلونآباد از لشکر افغان جدا شده به سرزمین خود بازگشتند.
در آخر اشرف افغان را عبدالله خان بلوچ کشت و سرش را برای طهماسب میزرا فرستاد.