نگاهی به ممنوعیت زبان آموزی در مقطع ابتدایی
چند روزی است خبر ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی جنجالآفرین شده است. پایه استدلال در آنجا این بوده است که در آن مقطع تحصیلی باید زبان فارسی تقویت شود.
در مقالات علمی متعدد بارها تاکید شده است یادگیری زبان دوم تاثیرات زیادی دارد. شخصا در اینجا نمی خواهم بدان بپردازم. در این یادداشت فقط خواستم نگاه مخزنانگاری در آموزش و پرورش را که منشا این موضع گیری بوده کمی روشن کنم.
با توجه به تحولات در سطح سندی و اجرایی در آموزش پرورش که مدتی است نظام ۶–۳-۳ در حال اجراست اما مشکلات خرد و کلانی در آن مشاهده می شود. قطعا در چند سال آینده خروجی کمی و کیفی این آموزش روشن خواهد شد.
بزرگترین معضل آموزشی ما ریشه در این باور دارد که علم و داشته های نسلی باید حتما به نسل جدید انتقال یابند. به عبارت دیگر این تصور در جامعه وجود دارد که حتما باید همه دستاوردهای بشر در علم بدون کم و کاست به نسل نو از طریق نظام آموزشی منتقل شود. در واقع شبیه دستگاه کپی باید نسخه با اصل برابری کند.
نتیجه آن می شود که دانش آموزان با حجم عظیمی از دادهها سرو کار پیدا می کنند. شاهد بر این ادعا کتب حجیم و ثقیل از دوره ابتدایی تا پایان دبیرستان است. دادههایی که منجر به تفکر نمی شوند و صرفا دانستن آنها کفایت می کند.
این ممنوعیت اعلام شده، فارغ از تاثیر زبان آموزی، مبین همین نگاه انتقال دادهای است چرا که مسولین تصیم گیر حجم دادهها را به گونهای فرض کردهاند که جایی در دیسک ذهن دانش آموز خالی برای ورود اطلاعات مثلا زبان دومنیست