شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش پرده اول رمان مدت زیادی است که داستان و رمان استخواندار نخواندهام. هر چند گاه گاه نوشته یا داستانی کوتاه را ورق می زنم اما آنچه که به دل نشیند…
-
-
مهر مهربان؟
نظرم را قبلا در مورد نظام آموزشی جدید گفتهام. امروز چند عکس از خبرگزاریها در ادامه خواهم آورد. به نظرم ماه مهر، ماه مهربانی نباشد!؟ بعدها اگر فرصتی باشد درباره آموزش توسعه محور خواهم نوشت. نظر شما چیست؟
-
آذربایجانم
امروز همه ما ترک هستیم. آذربایجانی هستیم. دیروز زلزلهای ۶.۲ ریشتری آذربایجان شرقی را لزراند. هموطنان ما در آنجا به کمک و همیاری ما چشم دوختهاند. اینک نوبت ماست دین خود را به آذربایجان ادعا کنیم. راههای کمک را خودتان بهتر می دانید. هرچه از دستتان بر میآید دریغ نکنید.…
-
مهتاب
مهتاب نوروزی درگذشت. پن۱: زمانی که در قاسم آباد بودم جویای احوالش از آشنایانش بودم. پن۲: در همین اواخر گاه پیرزنی از همان روستا به خانهمان میآمد می گفت مهتاب پیر و از کارافتاده شده است.
-
اشعاری از خیام
امروز روز خیام آن دانشمند رند است. این کهنه رباط را که عالم نام است و آرامگه ابلق صبح و شام است بزمیست که وامانده صد جمشید است قصریست که تکیهگاه صد بهرام است □ این یکد و سه روز نوبت عمر گذشت چون…
-
از فردوسی تا گلخان نصیر
قلم به دستی و تقویم به کنار باعث بوجود آمدن چنین پستهایی می شوند. امروز ۲۵ اردیبهشت در ایران روز بزرگداشت فرودسی نام گرفته است. در این روز در دانشگاهها و مراکز ادبی برای بزرگداشت او مراسم و محافلی برگزار می شود. فرودسی مرد شماره یک زبان فارسی است البته…
-
زنان قبیلهٔ من
مادر یعنی مادر میر کمبر، همسر و دشتار (دوستدار، نامزد) یعنی هانی. مادری که فرزند را برای گرفتن حق آمادهاش کرد. هانلی که همیشه دلباخته و دلداده ماند و در عشق سوخت.دلداده دلسوخته یعنی مهناز. شما زنان قبیله من شمای که از نسل آن دلاوران و دلدادگانید روزتان مبارک.
-
معلم
یک خط برای خودم که از آنان شدم: ای معلم سر خود گیر که ما چون گرداب قطع امید ز سر رشتهی ساحل کردیم «صائب»
-
سعدی، مرغ سخندان
به مناسبت روز بزرگداشت سعدی در بارگاه خاطر سعدی خرام اگر خواهی ز پادشاه سخن داد شاعری* هفت کشور نمیکنند امروز بی مقالات سعدی انجمنی* منآن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت…
-
رند درد آشام
به مناسبت روز بزرگداشت عطار نیشابوری بار دگر شور آورید این پیر درد آشام را صد جام برهم نوش کرد از خون دل پر جام ما چون راست کاندر کار شد وز کعبه در خمار شد در کفر خود دین دار شد بیزار شد ز اسلام…