آیا فرهنگ بلوچی از بین خواهد رفت؟۵

بافت کلام ،ادبیات ،تاریخ

در مقاله پیشین درباره کلام و بافتی که در آن وجود دارد بحث شد. همانگونه که قبلا ذکر گردید انسان برای دریافت فحوای کلام باید علاوه بر تسلط بر زبان باید از بافت آن زبان نیز مطلع گردد. یکی از مهمترین بافت های که در زبان وجود دارد بافت زبانی یا هم بافت است. هم بافت یک کلمه مجموعه کلماتی هستند که در همان عبارت یا جمله به کار رفته اند. از نظر برخی زبان شناسان کلمات به تنها و خارج از جمله معنایی ندارند. به عبارت دقیق تر کلمه وقتی در یک بافت قرار می گیرد معنای آن مشخص می شود. معانی که در فرهنگ لغت های برای یک واژه آورده می شود تعبیرهای هستند که در موقعیت های گوناگون از آن واژه به دست آمده است. مثلا واژه “شیر” را در نظر بگیرد، این واژه به تنهایی و خارج از یک بافت برای مخاطب قابل فهم نیست. ولی اگر این واژه در یک جمله بیاید به راحتی می توان معنی آن را دریافت و معانی دیگر آن منتفی خواهد بود. بنابراین واژه های وقتی کنار هم قرار می گیرند معانی هم را روشن می سازند. بافت دیگری که می توانیم نام ببریم بافت فیزیکی است. بافت فیزیکی عبارت است بافت مادی که کلمه در آن قرار می گیرد. مثلا همان کلمه “شیر” را در نظر بگیرد اگر بر روی یک پاکت نوشته شده باشد، تنها معنی که از آن واژه برداشت می شود یک ماده ی خوراکی است. انسان وقتی یک نوشته را می خواند بر اساس نظریات دانشمندان در ذهن وی سه نوع پردازش ذهنی صورت می گیرد. پردازش اول پایین-بالایی است. در این نظریه گفته می شود که خواننده بین صداها و نمادها رابطه ای ایجاد می کند و برای مجموعه ای از صداها که کلمه می سازند، یک معنی اختصاص می دهد. براساس این نظریه یک خواننده وقتی می تواند یک متن را بخواند و به فهمد که بر رابطه صدا-نماد ها مسلط شود و معنی لغات را بفهمد. در این روش خواننده متن را به صورت خطی پردازش می کند و به نمادهای زبانی توجه خواهد کرد. پردازش نوع دوم بالا-پایینی است. در این نوع پردازش دانش پیشین خواننده و دانش زبانی او فعال هستند. در این روش آگاهی قبلی شخص درباره موضوعی که می خواند به او کمک می کند که راحت تر پیام یک نوشته را درک کند. علت نام گذاری این دو روش به بالا-پایینی و پایین-بالایی اشاره به جهت حرکت اطلاعات دارد. در روش بالا-پایینی اطلاعات از ذهن با متن منتقل می شوند ولی در پردازش پایین-بالایی اطلاعات از متن به ذهن حرکت می کنند. روش پایین-بالایی برای خوانندگان مبتدی و متوسط بیشتر روی می دهد ولی روش بالا-پایینی برای خوانندگان سطح بالا و کسانی که زبان اول آنها و زبان نوشته یکی است. پردازش سوم تعاملی است. این روش ترکیب دو روش قبل است. براساس این نظریه خواننده یک متن وقتی آن را می خواند اطلاعات حاصل از نوشته و دانسته های قبلی او درباره آن نوشته در تعامل با هم به تولید معنی می پردازند. به عبارت دیگر یک ارتباط مداوم بین دو روش برای درک معنی وجود دارد. زبان بلوچی برای بسیار از گویشوران آن زبان، زبان گفتار است تا زبان نوشتار. در کشورهایی که مردم بلوچ در آن سکونت دارد نوشتار رسمی به زبان بلوچی وجود ندارد. آنچه که در این جوامع موجود است مجلات محلی هستند که از بلوچی استفاده می کنند. به عبارت دیگر زبان بلوچی در هیچ کشوری زبان رسمی نمی باشد. آنها از آموختن نوشتن به زبان مادری در سیستم آموزش این کشورها محروم هستند. گرچه برخی از این کشورها حق آموختن به زبان مادری را برای آنها به رسمیت شمرده اند ولی عملا در این سه کشور اصلی – ایران، پاکستان و افغانستان- که مردم بلوچ حضور دارند در سیستم رسمی زبان بلوچی حضوری ندارد. بنابراین می توان گفت اکثر مردم بلوچ سواد بلوچی ندارند. یعنی کسی به آنها در یک سیستم آموزشی خواندن و نوشتن بلوچی نیاموخته است. عدم اطلاع اکثریت مردم از نوشتار بلوچی مشکلاتی را به وجود می آورد. همان گونه که در بالا اشاره شد برای درک یک نوشته باید به بافت کلامی توجه نمود. یکی از دشواری های زبان بلوچی نداشتن رسم الخط استاندارد است. زبان بلوچی دارای رسم الخط های متفاوتی است که مرسوم ترین آنها رسم الخط سید ظهور شاه هاشمی است. زبان بلوچی همانند زبان های اطراف خود دارای لهجه های گوناگون است و تا به حال لهجه خاصی به عنوان معیار نوشتار قرار نگرفته است. گاهی تفاوت بین لهجه های به حدی پررنگ می شود که می توان مرز یک زبان را بین آنها کشید. حال با توجه به رسم الخط و لهجه معیار در زبان بلوچی اهمیت بافت کلام پررنگ می شود. نبود رسم الخط معیار باعث عدم بوجود آمدن یک بافت نوشتاری همه گیر خواهد شد. اگر چه مشکل رسم الخط تا حدودی مرتفع شده است ولی تفاوتی لهجه های هنوز هم مسئله ساز است. مثلا در لهجه سرحدی واژگانی وجود دارد که در مکرانی موجود نیست، بنابراین درک یک نوشته به لهجه سرحدی برای مکرانی دشوار است و بافت کلامی نیز در درک پیام نیز کمتر می تواند کمک کند. تفاوت لهجه ای در زبان بلوچی محدود به دایره واژگان نمی شود و به محدوده ی صرف و نحو نیز می رسد. مثلا ترکیب بن فعلی و شناسه های در لهجه های گوناگون متفاوت است. در مقالات قبلی درباره پردازش اطلاعات در ذهن کمی سخن گفتیم. همان گونه که در بالا ذکر شد در تعامل ذهن با نوشته سه نوع پردازش صورت می گیرد. در پردازش پایین- بالایی که بیشتر در خوانندگان متوسط به پایین مورد استفاده است، مشکل خط و واژه بسیار نمود پیدا می کند. در زبان بلوچی همان گونه که در بالا اشاره ی رفت خط و لهجه های متفاوتی وجود دارد و همین امر باعث می شود که سطح ورودی داده ها پایین بیاید. پایین آمدن مقدار داده منجر به کاهش دریافت پیام نویسنده می شود. زبان بلوچی برای گویشوران آن از منظر نوشتار می توان گفت که خصلت زبان دوم را دارد. یعنی در تعامل یک بلوچ زبان با یک متن بلوچی بیشتر تعامل پایین- بالایی مورد استفاده است. اگر شخص بخواهد از پردازش بالا-پایینی و تعاملی سود جوید با مشکلاتی همانند کمبود دانش پیشین و دانش زبانی مواجه می شود. البته دانش زبانی در پردازش پایین-بالایی بیشتر نمود دارد. دانش زبانی را تا حدودی مورد بررسی قرار دادیم و به بررسی خط و زبان بلوچی پرداختیم. اکنون می خواهیم به بررسی دانش پیش به پردازیم. دانش پیشین از لحاظ تعریف همه دانسته های فرد است که تا کنون درباره موضوعات اطرافش کسب کرده است. به طور عام از دانش پیشین به عنوان آگاهی نام برده می شود. در پردازش بالا-پایینی و تعاملی باید ذهن خواننده به طور فعال از دانسته های قبلی برای دریافت پیام نوشته استفاده کند. دانش پیشین از تعامل انسان با جهان حاصل می شود. انسان وقتی با پدیده ای مواجه می شود به عنوان یک تجربه یا آگاهی مورد استفاده قرار می دهد. در ساخت دانش پیشین دو عامل موثرند : آگاهی های عمومی و خصوصی. آگاهی های عمومی دانشی است که هر فرد در هر زبانی از آنها مطلع است. مثلا اطلاع از مفاهیمی مانند روز، شب، فصل و حوادث طبیعی جزء دانش عمومی هستند. اطلاعات خصوصی دانسته های هستند که در یک فرهنگ و زبان به طور اختصاصی وجود دارند مانند تاریخ و ادبیات هر ملت که مخصوص به آن ملت است. زبان بلوچی به علت اینکه قدمت نوشتاری کمی دارد، اطلاعات تاریخی و ادبی قدیمی مکتوب در آن کمتر یافت می شود. اطلاعات تاریخی بیشتر به صورت شعر سینه به سینه نقل می شد و از نوشتار برای حفظ تاریخ در زمان های قبل استفاده ای نمی شد. نبود منابع تاریخی مکتوب در میان مردم بلوچ باعث دشواری در تحقیق درباره آنها شده است. چون منابع شفاهی دارای دوام و اعتبار منابع کتبی نیستند پس آگاهی درباره تاریخ کهن و باستان در این باره کم است. اگر کسی بخواهد تحقیق تاریخی انجام دهد باید در منابع غیر بلوچی و در منابع اقوام همسایه جستجو کند. همین مسئله یعنی نبود آگاهی تاریخی باعث عدم درک برخی بافت ها می شود. حتی در زمان اخیر منابع کسب اطلاع درباره تاریخ و تاریخ ادبیات بسیار اندک هستند. مثلا کمتر کتابی هست که به بررسی سرنوشت مردم بلوچی از ابتدا تا به حال پرداخته باشد و یا کتابی که درباره مشاهیر و شخصیت های تاریخی و ادبی توضیحی داده باشد. حال یک نفر را تصور کنید که می خواهد یک نوشته بخواند که از هانی و شیخ مرید نام برده است و او درباره این دو تن هیچ چیزی نمی داند. پس او در تعامل با این نوشته از دانش پیشین لازم برای درک این موضوع است بی بهره است. بسیار از نوشته های بلوچی برای مخاطبان به علت نیازمند بودن به دانش های پیش زمینه دشوار هستند. همین مسئله باعث می شود که افرادی که تازه با نوشتاری بلوچی آشنا شده اند از درک پیام یک نوشته به علت اتصال به دانسته های پیشین ناتوان باشد. به طور خلاصه باید گفت که زبان بلوچی در دو مسئله دارای دشواری است. اول مسئله فهم بافت و نوشتار دوم نبود دانش پیشین در بین گویشوران است. زبان بلوچی دارای رسم الخط و لهجه معیار برای نوشتار نیست. مردم از دانسته های زمینه ای که برای دریافت پیام لازم کمتر سود می برند. همین دو مسئله باعث نگرانی های درباره زنده ماندن زبان بلوچی شده است. این نگرانی ها را می توان با دو راه حل بر طرف کرد. اول آنکه باید نویسندگان بلوچی با همان لهجه و رسم الخط متداول تر به تولید متون بپردازند تا بدین گونه یک لهجه و خط در میان مردم غالب گردد و از این متون به عنوان مواد آموزشی می توان برای گسترش زبان بلوچی استفاده کرد. دوم آنکه در میان همین نوشته های تولید شده باید مطالب تاریخی و ادبی موجود باشد که آگاهی فرد را در این زمینه های افزوده و به او در فهم مطالب دیگر کمک کند.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *