خاطرات دانشگاه تربیت معلم

بهمن 1380 وارد دانشگاه تربیت معلم کرج شدم. چند ماه قبل همیشه از طریق رادیو و تلویزیون پی گیر اخبار دانشگاهی بود. در همین اخبار شنیدم که دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران در پردیس کرج به علت مشکلات رفاهی مقابل وزارت خانه علوم دست به تحصن زده اند.

بعد ها وقتی با دوستان آن زمان گفتگو می کردم فهمیدم که آنها بیش یک هفته در آن سرمای شدید آب گرم نداشته اند. زندگی در خوابگاه های کرج بدون آب گرم در گرم ترین فصول سال چیزی غیر قابل تصور است حال چه رسد به دی ماه. کلا مبنای گرم شدن اطاق ها آب گرمی بود که از طریق موتورخانه های هر خوابگاهی در درون رادیاتورها می گردید.

یکی از دوستان از آن روز می گوید. می گفت همه ما که از مسولین دانشگاه نا امید شده بودم تصمیم گرفتم کاری بکنیم. همه کلاس ها را تعطیل کردیم. همه دسته جمعی به طرف وزارتخانه به سوی تهران حرکت کردیم. آنها دسته دسته جلوی اتوبوس ها و مینی بوس هایی که به سمت تهران می رفتند می گرفتند و سوار می شدند تا به تهران بروند. تعداد زیادی به تهران رسیدند. نیروی انتظامی هم آنجا بود. آنها خیابانی که ساختمان وزارتخانه در آن قرار داشته کاملا بسته بودند. دانشجویان همه در خیابان بودند و برخی همه وارد ساختمان شده بودند. در این اعتراض کسی به نیروی های انتظامی کاری نداشت آنها هم به طور خنثی حفظ نظم می کردند. دانشجویان نشستن و خواستار حضور وزیر شدند که این کار اتفاق نیفتاد. به هر حال نتیجه این اعتصاب این شد که دانشگاه تعطیل شده تا همه تاسیسات درست شوند.

از روزی که وارد آن دانشگاه شدم دانستم که دانشگاه پرهیاهویی است و دوره ی پرشوری خواهم داشت.روزی که دکتر مصطفی معین به دانشگاه آمده بود برای سخنرانی انتخاباتی او هم به این مسله اذعان کرد که دانشگاه شما یکی از دانشگاه های پر تب و تاب است. که بعد ها چندین بار این تب و تاب ها و تحصنات دیدم.

غذای دانشگاه تربیت معلم همیشه جنجالی بود. دانشگاه همیشه با عوض کردن خدمه مثلا قصد داشت کیفیت را بالا ببرد ولی اکثریت ناراضی همیشه وجود داشت. در سال هیچ وقت نشد که دانشجویان غذای نا مناسب را دم در سلف به نشانه ی اعتراض پرت نکنند. ماهی فاسد، ماکارونی و چندین مورد دیگر همیشه باعث اعتراض می شد.
یک روز دانشجویان برای اینکه اعتراض خود را نسبت به غذا نا مناسب ابراز کنند از یک روش ابتکاری استفاده کردند. آنها همه غذایشان را گرفتند و سینی ها غذا را پشت سر هم از سلف تا ساختمان مرکزی چیدند. این کار انعکاس وسیعی در نشریه های دانشجوی و حتی ایسنا داشت.

در این چند روز که اخباری از دانشگاه از طریق رسانه ها شنیدم بار دیگر یاد و خاطرات آن روزها زنده شد.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۲ دیدگاه