در قرن حاضر نقش رسانه نقش غیر قابل انکاری است. قرن جدید قرن ارتباطات و اطلاعات است. کسی در این زمانه موفق است که بتواند به بهترین نحو از این امکانات استفاده حداکثری نماید. یکی از شاخص های توسعه یافتگی وجود رسانه های قدرتمند و پر مخاطب است. رسانه ها از هر نوعی که باشند به طور عمده چند وظیفه مهم بر عهده دارند.
اطلاع رسانی و سرگرم کردن دو نقش مهمی هستند که هر رسانه به تناسب تعریف اهداف خویش به عهده دارد. در رسانه باید اطلاع رسانی به هنگام و بدون طرف داری خاص انجام گیرد. یکی از مولفه های موثر در اطلاع رسانی شناخت و آگاهی از مخاطب است. هر رسانه برای اینکه بتواند به بهترین نحو از عهده وظایف خویش برآید باید مخاطب های خویش را به درستی بشناسد. آگاهی از سلیقه، علایق، خواسته ها و فرهنگ مخاطبان می تواند به آن رسانه در ارائه بهتر برنامه های مورد نظر کمک کند. عدم اطلاع از گزینه های بالا به ارائه برنامه های و اطلاعات کلیشه ای از سوی رسانه منجر می شود. در واقع رسانه ای که مخاطبش را نشناسد به تولید و پخش برنامه های دست خواهد زد که ممکن است از طرف مخاطبان مورد استقبال قرار نگیرد و یا منجر به ارائه برنامه های در تضاد با خواسته های مخاطبان شود.
در ایران که در واقع بسیار از ساختارهای اجتماعی دچار تمرکز زدگی شده اند، رسانه از این مسئله نیزمتاثر شده است. در سال های گذشته تنها چند شبکه در تهران وجود داشت که به تولید و پخش برنامه می پرداختند. این چند شبکه سراسری باید به همه نیاز های مخاطبانش توجه می کرد و برای طیف گسترده ای از مردم برنامه می ساخت. این مخاطبان از لحاظ تفاوت در سطح فرهنگ، دانش و حتی دست رسی به رسانه در گروه های گوناگونی تقسیم می شوند. خیل زیاد مخاطب و تنوع آنها صدا و سیما را بر آن داشت که دست به اصلاح ساختاری بزند و سیستم را از تمرکز گرایی نجات دهد. چون نمی شود نیاز مثلا مخاطبان استان سیستان و بلوچستان را با نیاز مردم تهران و سایر مناطق کشور یکسان دانست. بنابراین باید شبکه های استانی تشکیل می شد که بتواند نیاز های مخاطبان خاص در هر منطقه ای بر طرف شود.
شبکه استانی هامون در سیستان و بلوچستان چند سال پیش تاسیس شد. در حال حاضر این شبکه در روز حدودا بین شش تا هشت ساعت برنامه بر روی آنتن دارد. بحث عمده ای که قصد دارم به آن بپردازم دو نکته بسیار مهم است. اول اینکه تضاد فلسفه ی وجودی شبکه های استانی و شبکه هامون و دوم بررسی محتوای برنامه های ارائه شده در این شبکه است. اگر به طور آماری تقریبی به برنامه های این شبکه نگاهی بیندازیم تولیدات آن شبکه بسیار محدود و انگشت شمار است. بیشتر برنامه های این شبکه در واقع تولیدات شبکه های سراسری و یا شبکه تهران هستند. چند برنامه محدودی که این شبکه تولید می کند پاسخ گوی نیاز خیل کثیر مردم این استان نیست . تناقض در فلسفه ی وجودی شبکه های استانی و پخش برنامه های تولیدی مرکز در اینجا رخ می دهد. در اینجا این سوال پیش می آید که اگر قرار است شبکه استانی همان برنامه های شبکه های سراسری را باز پخش کند پس چرا چنین شبکه های با بودجه های کلان ایجاد می شوند؟ شبکه استانی همانگونه که در بالا اشاره شد جهت تمرکز زدایی ایجاد شده است پس بازپخش برنامه های تولیدات تهران بازگشت به تمرکز و توجه به مرکز است تا توجه به فرهنگ بومی هر استان.
در تحلیل محتوایی برنامه های تولیدی این شبکه نکته های وجود دارد. در بالا اشاره شد که توجه به مخاطب و شناخت مخاطب عناصری مهم در تولید برنامه های یک رسانه است. اگر شما به برنامه ها این شبکه نگاهی اجمالی بیندازید متوجه خواهید شد که حداقل نیاز ٨٠ درصد مردم در آنها لحاظ نشده است. در تولیدات این شبکه توجهی به فرهنگ اکثر مردم نشده است. اگر هم چند برنامه شکسته و بسته در این شبکه تولید می شوند به مقوله های بی محتوا پرداخته اند. این استان دارای فرهنگ بسیار قدیمی و غنی است که حتی نا آگاه ترین برنامه سازان می توانستند حداقل ٢٠ ساعت در روز برنامه در این باره تولید کنند.
اگر شما برنامه های که در دو روز در این شبکه پخش می شوند را بررسی کنید متوجه خواهید شد که برنامه های دارای تم و پیام مشخصی نیستند و برای آن خالی نبودن عریضه و پرکردن است شش، هفت ساعت ساخته شده اند. در واقع برنامه های این شبکه در یک دور تسلسل و تهی سیر می کنند. مثلا اخبار امروز دو یا سه خبر جدید دارد و بقیه اخبار همان خبر های روز گذشته و حتی روز های گذشته هستند. یا برنامه های که در ساعت ٧ در این چند سال پخش می شوند نیز از همین قاعده دور باطل تبعیت می کنند. اگر چه هر چند وقت یک بار نام آنها تغییر می کند و تغییر در محتوای آنها شاهد نبودیم.
نتیجه:
شبکه استانی هامون دارای ایرادهای اساسی چه از نظر فلسفه رسانه در کل و چه از منظر فلسفه رسانه ی استانی در جز است. در مبحث مخاطب شناسی و توجه به مخاطب در درجه پایینی قرار دارد و به نیاز آنها کمتر توجه شده است. محتوای کیفی برنامه های تولیدی و پخش شده در این شبکه از سطح مقبولی برخودار نیستند.
راه کار:
١– باز تعریف اهداف رسانه ای این شبکه
٢– شناخت مخاطب ، نیاز ها و فرهنگ او
٣– توجه به مخاطب
۴– توسعه فرهنگی بومی از طریق ساخت برنامه های با محتوای