سعدی، مرغ سخندان
به مناسبت روز بزرگداشت سعدی
در بارگاه خاطر سعدی خرام اگر خواهی ز پادشاه سخن داد شاعری*
هفت کشور نمیکنند امروز بی مقالات سعدی انجمنی*
منآن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم*
هر متاعی ز مخزنی خیزد شکر از مصر و سعدی از شیراز*
منم امروز و تو انگشتنمای همه خلق من به شیرین سخنی و تو به خوبی مشهور*
اگر شربتی بایدت سودمند ز سعدی ستان تلخداروی پند*
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را*
سعدی اندازه ندارد که په شیرین سخنی باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند*
خانه زندان است و تنهایی ضلال هرکه چون سعدی گلستانیش نیست*
درین معنی سخن باید که جز سعدی نیاراید که هرچ از جان برون آید نشیند لاجرم بر دل*
هنر بیار و زبانآوری مکن سعدی چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم*
قلم است این به دست سعدی دُر یا هزار آستین دُرّ دَری*
دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی که یحتمل که اجابت بود دعایی را*
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید هزار سال پس از مرگ او گرش بویی*
کاش وسط تک بیت ها یکی یک ستاره می گذاشتی. تادانسته شود که اینها بیت های انتخاب شده اند.
من هم به نوبه ی خود این روز بزرگداشت شیخ اجل رو به تمام نویسندگان وشعرای دنیا تبریک میگم.
گویند تمنایی از دوست بکن «سعدی»
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی