سنجش در آموزش
مدتی است که از نوشتن آخرین یادداشتم می گذرد. امروز به نظرم رسید درباره امتحانات چیزی بنویسم. فصل خرداد همیشه برای همه محصلین در همه مقاطع تداعی کنند امتحان پایانی سال است.
به طور کلی در نظام آموزشی ما تقریبا دو نوع ارزیابی از آموخته های یادگیرنده صورت می گیرد: تدریجی و تکمیلی. آزمون های که در طول سال معلمین از دانش آموزان به عمل می آورند و نمراتی که به فعالیت های درسی آنها داده می شود در مجموع نمره تدریجی او را در دو نوبت تشکیل می دهد. در این نوع ارزشیابی تدریجی متاسفانه مشکلاتی نیز مشاهده می شود.
اول آنکه در بیشتر موارد این نمره یک نمره واقعی بر اساس عملکرد دانش آموز نمی باشد. پس نمی تواند به درستی نشان دهنده ی سیر پیشرفت او باشد. در تعیین این نمره معیار دقیقی وجود ندارد. این باعث می شود که نظر شخصی در نمره اعمال شود. حتی به درستی نمی توان گفت که دانش آموز با طی چه مراحلی می تواند این نمرات را به طور کامل کسب کند. متاسفانه این عدم شفافیت باعث پدید آمدن ذهنیت های نادرست در زمینه سنجش عملکرد دانش آموزان توسط معلمان می شود.
دانش آموزان پس از اتمام دو نیم سال هر ساله در امتحاناتی شرکت می کنند. منظور از این آزمون ها سنجش کلی دانش آموز با توجه به آموخته های وی در آن مدت زمان مشخص است. درستی و نادرستی اینگونه آزمون ها همیشه میان اندیشمندان اهل فن محل مناقشه بوده است.
آزمودن آموخته های هر فرد در یک زمان کوتاه و با سولاتی محدود نمی تواند نشانگر تسلط فرد بر مطلب مورد بحث باشد. در آن آزمون ممکن است هزاران مشکل پیش آید یا حتی خود آزمون به لحاظ صحت در درجه ای از درستی نباشد که بتواند ممیزیی درست بین دانش آموزان باشد، پس با توجه به چنین مشکلاتی می توان استفاده تنها از این ابزار را نادرست دانست. برای ارزیابی یادگیرنده می توان به دفعات در طی مدت آموزش چنین آزمون هایی را برگذار کرد یا مثلا وظایفی را برای فرد تعیین کرد که انجام آن مستلزم دانستن برخی آموخته در طی سال تحصیلی می باشد.
حال بیایم کمی درباره مسایل آزمون های پایانی در نظام آموزشی در آموزش و پرورش کشور به بحث به پردازیم. متاسفانه آزمون های پایانی در نظام آموزشی ما از استانداردهای پذیرفته بسیار فاصله دارند. اولین ایرادی که به این آزمون ها وارد است عدم تطابق سرفصل های تدریس شده در محتوای درسی به آزمون ها است. به طور مثال میان آنچه که دانش آموز در طول سال به آن برخورد دارد با کیفیت سوالاتی پایانی رابطه منطقی وجود ندارد. دانش آموز در طول سال ممکن است بیشتری زحمت خود را به طور مثال بر روی فصل اول کتاب صرف کند ولی آن فصل کسر کوچکی در آزمون پایانی دارد.
مشکل دیگری که به طور کلی در سنجش این نظام آموزشی است، تاکیید بیش از حد بر آزمون پایانی است. نمراتی که دانش آموز به عنوان نمره مستمر کسب می کند همه دارای ظرایب یک می باشند ولی نمرات پایانی ۲ یا ۴ یا ۶ دارند. عدم اعتبار گذاری درست بر اهمیت آزمون ها می تواند نتایج نادرست یا حتی غیر واقعی را به ما نشان دهد. همانگونه که بالاتر اشاره شد می توان با تقسیم امتیاز پایانی به کارها و ظایف میان دوره ای دانش آموز به نتایج بهتری دست یافت. البته باید در نظر داشت که اگر آن وظایف درست و دقیق تعریف نشوند بار دیگر ممکن است عدم روایی آزمون را دربر داشته باشند.